گل گفتی، زدی تو خال (حق مطلب را به درستی ادا کردن) ( وضعیت مشکلی را بهصورت دقیق شرح دادن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You hit the nail on the head - Communication is key to our success.
گل گفتی! ارتباط کلید موفقیت ماست.
It's rare to find someone who can hit the nail on the head like he did during the debate.
بهندرت میتوان کسی را پیدا کرد که در هنگام مناظره بتواند مانند او حق مطلب را ادا کند.
When she explained the problem, she really hit the nail on the head with her analysis.
هنگام توضیح مشکل، او با تحلیلهایش آن را بهصورت دقیق تشریح کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hit the nail on the head» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hit-the-nail-on-the-head