آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ مهر ۱۴۰۴

    Depart

    dɪˈpɑːrt dɪˈpɑːt

    گذشته‌ی ساده:

    departed

    شکل سوم:

    departed

    سوم‌شخص مفرد:

    departs

    وجه وصفی حال:

    departing

    معنی depart | جمله با depart

    verb - intransitive formal B1

    راهی شدن، روانه شدن، حرکت کردن، عازم شدن، رفتن (معمولاً به سفر)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    When does the plane depart?

    هواپیما کی حرکت می‌کند؟

    We watched the soldiers depart for the front.

    ما شاهد رهسپار شدن سربازان به جبهه بودیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am departing for Kish tomorrow.

    فردا عازم کیش هستم.

    Flight 56 departs Tehran at 2:00 P.M.

    پرواز شماره‌ی پنجاه و شش، ساعت دو بعد از ظهر از تهران حرکت می‌کند.

    When did Christoper Columbus depart for America?

    کریستف کلمب کی به سوی امریکا حرکت کرد؟

    a prayer for the soul of the departed

    دعایی به روح مردگان

    verb - intransitive

    خلاف روال عمل کردن، از مسیر عادی خارج شدن، انحراف داشتن از عادت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Do not depart form the path of truth and honesty!

    از راه حقیقت و صداقت منحرف مشو!

    In his speech, he departed from the prepared text and spoke from the heart.

    او در سخنرانی‌اش از متن آماده خارج شد و از دل صحبت کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to depart form tradition

    از سنت به دور شدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد depart

    1. verb leave, retreat
      Synonyms:
      go leave quit exit retreat withdraw remove go away part escape vanish disappear desert vacate move out move on emigrate migrate retire start split scram beat it decamp cut out evacuate absent abdicate shove off take leave cut and run get away start out blast off slip away set forth go forth hit the road pull out say goodbye march out hit the trail make a break hit the bricks sally forth perish git troop tergiversate secede
      Antonyms:
      come arrive enter
    1. verb diverge from normal, expected
      Synonyms:
      differ disagree deviate vary stray turn aside swerve wander abandon desert forsake reject discard repudiate ramble digress excurse veer
      Antonyms:
      stay continue keep to linger

    Collocations

    depart (from) this life

    مردن، (از این جهان) رخت بربستن

    depart from a pattern

    منحرف شدن از الگو

    سوال‌های رایج depart

    گذشته‌ی ساده depart چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده depart در زبان انگلیسی departed است.

    شکل سوم depart چی میشه؟

    شکل سوم depart در زبان انگلیسی departed است.

    وجه وصفی حال depart چی میشه؟

    وجه وصفی حال depart در زبان انگلیسی departing است.

    سوم‌شخص مفرد depart چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد depart در زبان انگلیسی departs است.

    ارجاع به لغت depart

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «depart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depart

    لغات نزدیک depart

    • - deoxyribose
    • - dep
    • - depart
    • - depart (from) this life
    • - depart from a pattern
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.