نقل مکان کردن، رفتن (از جایی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After living in the city for 10 years, I decided it was time to move out and find a quieter place to live.
بعد از ۱۰ سال زندگی در شهر، به این نتیجه رسیدم که وقت آن رسیده که از نقل مکان کنم و جای آرامتری برای زندگی پیدا کنم.
The lease on my apartment is ending soon, so I need to start packing and prepare to move out.
اجارهی آپارتمان من بهزودی به پایان میرسد، پس باید وسایلم را جمع کنم و برای رفتن آماده شوم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «move out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/move-out