با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Move Out

muv aʊt muːv aʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive B1
نقل مکان کردن، رفتن (از جایی)
- After living in the city for 10 years, I decided it was time to move out and find a quieter place to live.
- بعد از ۱۰ سال زندگی در شهر، به این نتیجه رسیدم که وقت آن رسیده که از نقل مکان کنم و جای آرام‌تری برای زندگی پیدا کنم.
- The lease on my apartment is ending soon, so I need to start packing and prepare to move out.
- اجاره‌ی آپارتمان من به‌زودی به پایان می‌رسد، پس باید وسایلم را جمع کنم و برای رفتن آماده شوم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد move out

  1. phrasal verb Vacate one's place of residence or employment
  2. phrasal verb Leave one's present location

ارجاع به لغت move out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «move out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/move-out

لغات نزدیک move out

پیشنهاد بهبود معانی