با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Vanish

ˈvænɪʃ ˈvænɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vanished
  • شکل سوم:

    vanished
  • سوم شخص مفرد:

    vanishes
  • وجه وصفی حال:

    vanishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive B2
    ناپدید کردن یا شدن، غیب کردن یا شدن
    • - suddenly he vanished!
    • - ناگهان غیبش زد!
    • - Soon my fear vanished.
    • - به‌زودی واهمه‌ی من زایل شد.
    • - His ghost smiled and vanished.
    • - روح او لبخندی زد و غیب شد.
    • - The sun vanished behind the clouds.
    • - خورشید پشت ابرها ناپدید شد.
    • - when the dinosaurs vanished from the face of the earth
    • - وقتی که دایناسورها از پهنه‌ی زمین ناپدید شدند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vanish

  1. verb disappear
    Synonyms: become invisible, be lost, clear, dematerialize, die, die out, dissolve, evanesce, evaporate, exit, fade, fade away, go away, melt
    Antonyms: appear, arrive, come

ارجاع به لغت vanish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vanish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vanish

لغات نزدیک vanish

پیشنهاد بهبود معانی