stone, rock, calculus
دل او مانند سنگ است.
His heart is like stone.
پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.
Throwing stones led to a terrible bloodbath.
فلز به مقدار کم در سنگ
an accessory mineral in a rock
jewel
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ساعت دارای 12 سنگ
a watch with 12 jewels
سنگی واقعی
a real jewel
obstacle, difficult, barrier
سنگ جلوی پای کسی انداختن
to create obstacles for someone
سنگهای جلوی راهم
obstacles on my way
stone, calculus
سنگ مثانه
bladder stone
سنگ کلیه
kidney stone
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سنگ