آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴

    سخت به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / sakht /

    hard, strong, sclerotic, rocky, tenacious, substantial, rigid, stiff, stark, stony, firm, steely, inflexible, unbending, tight, horny, tempered, intractable

    hard

    strong

    sclerotic

    rocky

    tenacious

    substantial

    rigid

    stiff

    stark

    stony

    firm

    steely

    inflexible

    unbending

    tight

    horny

    tempered

    intractable

    محکم

    چوب سخت

    a tenacious wood

    مالیات که هزینه‌ای اجتناب‌ناپذیر است شرط سفت و سخت تصمیم برای سرمایه‌گذاری می‌شود.

    Tax which is a kind of ineluctable expenditure becomes the rigid stipulation of investment decision.

    صفت
    فونتیک فارسی / sakht /

    difficult, hard, formidable, uphill, strenuous, oppressive, demanding, tough

    difficult

    hard

    formidable

    uphill

    strenuous

    oppressive

    demanding

    tough

    دشوار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    دوست شدن سخت است، دوست نگه داشتن هنری ظریف است.

    Making friends is hard, keeping them is a fine art.

    رانندگی در کوهستان بسیار سخت بود.

    The drive through the mountains was very difficult.

    صفت
    فونتیک فارسی / sakht /

    violent, heavy, rock-ribbed, rough, vigorous, terrible, brutal, vehement, rugged, stringent, unmitigated, hard, harsh, hard-line, poignant, rigoros, severe, intense, sharp, dour, keen, cutting

    violent

    heavy

    rock-ribbed

    rough

    vigorous

    terrible

    brutal

    vehement

    rugged

    stringent

    unmitigated

    hard

    harsh

    hard-line

    poignant

    rigoros

    severe

    intense

    sharp

    dour

    keen

    cutting

    شدید

    ضربه‌ی سخت

    a heavy blow

    گفت انوری که در اثر بادهای سخت ....

    Anvary said that as a result of rough winds ...

    قید
    فونتیک فارسی / sakht /

    very, tremendously, awfully, rigidly, hard, sorely

    very

    tremendously

    awfully

    rigidly

    hard

    sorely

    بسیار

    سگ نر با دیدن سگ ماده سخت برانگیخته شد.

    Upon seeing the female dog, the male dog became very excited.

    هرگونه اشاره به امور جنسی او را سخت شرمگین می‌کرد.

    Any mention of sexual matters embarrassed him tremendously.

    قید
    فونتیک فارسی / sakht /

    inflexible, strict, stern

    inflexible

    strict

    stern

    به‌طور انعطاف‌ناپذیر

    معلم ما سخت اهل انضباط بود.

    Our teacher was a strict disciplinarian.

    او سخت درباره‌ی عواقب هشدار داده شد.

    He was sternly warned about the consequences.

    قید
    فونتیک فارسی / sakht /

    harsh, unpleasant

    harsh

    unpleasant

    ناخوشایند

    او وقتی بچه‌ها بدرفتاری کردند، سخت با آن‌ها صحبت کرد.

    She spoke harshly to the children when they misbehaved.

    جاده‌ها سخت لغزنده بودند به‌خاطر یخ.

    The roads were unpleasantly slippery due to the ice.

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / sakht- /

    a combining form (meaning: hard)

    a combining form

    شدید، بسیار

    سخت‌پوست

    crustacean

    سخت‌پسند

    choosy

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد سخت

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    پیچیده دشخوار دشوار شاق صعب عسیر غامض مشکل معضل معقد مغلق
    متضاد:
    آسان

    سوال‌های رایج سخت

    سخت به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «سخت» در زبان انگلیسی به hard یا difficult ترجمه می‌شود.

    «سخت» مفهومی است که به شرایط یا کارهایی اشاره دارد که انجام آنها نیازمند تلاش، پشتکار و گاهی صبر فراوان است. وقتی می‌گوییم چیزی سخت است، معمولاً منظورمان این است که آن کار یا وضعیت آسان نیست و ممکن است با موانع، چالش‌ها یا دشواری‌هایی همراه باشد که باید بر آنها غلبه کرد. سختی می‌تواند در جنبه‌های مختلف زندگی ظاهر شود؛ از مسائل تحصیلی و کاری گرفته تا مسائل روحی و اجتماعی.

    یکی از ویژگی‌های مهم شرایط سخت این است که افراد را به رشد و توسعه‌ی مهارت‌ها و توانایی‌هایشان ترغیب می‌کند. مواجهه با سختی‌ها به ما یاد می‌دهد چگونه مقاوم‌تر باشیم، مشکلات را بهتر مدیریت کنیم و راه‌حل‌های خلاقانه پیدا کنیم. البته سخت بودن یک تجربه‌ی ناخوشایند هم هست، چون گاهی با احساس ناامیدی، استرس و خستگی همراه است؛ اما پشت سر گذاشتن این شرایط دشوار، حس موفقیت و رضایت عمیقی به دنبال دارد.

    سخت بودن ممکن است در موضوعات مختلف متفاوت معنا پیدا کند؛ مثلاً سختی جسمانی یعنی تحمل درد یا خستگی، سختی ذهنی به معنای تمرکز و تفکر عمیق، و سختی عاطفی یعنی مقابله با احساسات پیچیده و دردناک. این تنوع باعث می‌شود که کلمه «سخت» بسیار گسترده و قابل استفاده در موقعیت‌های متنوع باشد.

    «سخت» بودن بخشی طبیعی از زندگی است که همه انسان‌ها آن را تجربه می‌کنند. گاهی اوقات همین سختی‌ها هستند که به زندگی معنا می‌بخشند و ما را قوی‌تر و مقاوم‌تر می‌سازند. پس به جای ترس از سختی، می‌توان آن را فرصتی برای رشد و پیشرفت دانست و با نگاهی مثبت به آن روبرو شد.

    ارجاع به لغت سخت

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سخت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سخت

    لغات نزدیک سخت

    • - سخاوتمندانه
    • - سخاوتمندی
    • - سخت
    • - سخت آرزو کردن
    • - سخت‌افزار
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.