آخرین به‌روزرسانی:

آسان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سهل

فونتیک فارسی

aasaan
صفت

easy, effortless, convenient, snap, open-and-shut, cushy, facile, piece of cake

پل زدن روی آن رود آسان نیست.

Bridging that river is not easy.

تأمین بودجه‌ی این طرح آسان نیست.

The financing of this project is not easy.

به سهولت

فونتیک فارسی

aasaan
قید

easily, conveniently, effortlessly, smoothly

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

عزل او از آن شغل آسان صورت نگرفت.

His removal from that job did not take place easily.

فلزات نرم را آسان می‌شود سوراخ کرد.

Soft metals bore easily.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد آسان

  1. مترادف:
    ساده سهل
    متضاد:
    بغرنج دشوار سخت شاق غامض متعسر مشکل
  1. مترادف:
    میسر
  1. مترادف:
    بی‌رنج راحت

ارجاع به لغت آسان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آسان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آسان

لغات نزدیک آسان

پیشنهاد بهبود معانی