فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

معیار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شاخص، ملاک

فونتیک فارسی

me'yaar
اسم

standard, criterion, bench mark, module, norm, test, gauge, canon, yardstick, check, touchstone, unit, scale

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

معیار خلوص داروها

standard of purity for drugs

معیار وزن و اندازه

standard of weight and measure

نمونه‌جمله‌های بیشتر

متر معیار اندازه‌گیری طول است.

The meter is a unit of length measurement.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معیار

  1. مترادف:
    اندازه پیمانه مقیاس
  1. مترادف:
    میزان
  1. مترادف:
    ضابطه ملاک
  1. مترادف:
    محک سنگ‌محک
  1. مترادف:
    سند

ارجاع به لغت معیار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معیار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معیار

لغات نزدیک معیار

پیشنهاد بهبود معانی