آخرین به‌روزرسانی:

سفت به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / seft /

hard, stiff, solid, firm, unbending, rigid, wooden

سخت

پشتی این صندلی خیلی سفت است.

This chair's backrest is too stiff.

پس از مدتی سیمان سفت می‌شود.

After a while, the cement becomes firm.

صفت قید
فونتیک فارسی / seft /

tough, tight, leathery, horny, tenacious, hard, taut

محکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

گوشت سفت برای کباب خوب نیست.

Tough meat is not good for Kebab.

طناب را سفت بکش.

Pull the rope hard.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سفت

  1. مترادف:
    استوار جامد سخت قایم لخته مضبوط
    متضاد:
    سست

ارجاع به لغت سفت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سفت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سفت

لغات نزدیک سفت

پیشنهاد بهبود معانی