آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

سست به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / sost /

tottering, weak, feeble, doddering, loose, flabby, infirm, unstable, unsteady, fragile, slight, flaccid, wobbly, rickety, insubstantial, slack, unsound, insecure, crumbly, frail, groggy, enervated, debilitated

tottering

weak

feeble

doddering

loose

flabby

infirm

unstable

unsteady

fragile

slight

flaccid

wobbly

rickety

insubstantial

slack

unsound

insecure

crumbly

frail

groggy

enervated

debilitated

بی‌بنیان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مسیر با شن‌ریزه و ماسه‌ی سست پوشیده شده بود.

The path was covered in loose grit and gravel.

شالوده‌ی سست این پل

the unstable foundation of this bridge

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سست

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
بی‌اساس بی‌بنیان بی‌پایه
متضاد:

ارجاع به لغت سست

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سست» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سست

لغات نزدیک سست

پیشنهاد بهبود معانی