آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ مهر ۱۴۰۴

    Appear

    əˈpɪr əˈpɪə

    گذشته‌ی ساده:

    appeared

    شکل سوم:

    appeared

    سوم‌شخص مفرد:

    appears

    وجه وصفی حال:

    appearing

    معنی appear | جمله با appear

    verb - intransitive B1

    ظاهر شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن، پیدا شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Signs of anger appeared on her face.

    آثار خشم بر چهره‌ی او ظاهر شد.

    This is the first time he has appeared in class.

    این اولین باری است که در کلاس پیدایش شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Freckles appeared on her face every summer.

    هر تابستان صورتش کک مکی می‌شد.

    Isfahan's tower appeared from a distance.

    منار اصفهان از دور نمایان شد.

    verb - intransitive

    حقوق حاضر شدن، حضور یافتن (در دادگاه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He appeared in court twice.

    او دوبار در دادگاه حاضر شد.

    If you fail to appear in court, you could be fined.

    اگر در دادگاه حاضر نشوید، ممکن است جریمه شوید.

    verb - intransitive B1

    به نظر رسیدن، به نظر آمدن

    It appears that she was right.

    به نظر می‌رسد که حق با او بود.

    He appears to be in good health.

    ظاهراً از سلامت کاملی برخوردار است.

    verb - intransitive B1

    سینما و تئاتر ایفای نقش کردن، ظاهر شدن، بازی کردن، حضور داشتن (در فیلم و سریال)

    She appeared as Lady Macbeth.

    او نقش بانو مکبث را بازی کرد.

    He has appeared in several popular TV shows.

    او در چند برنامه‌ی تلویزیونی پرطرفدار بازی کرده است.

    verb - intransitive B1

    پدید آمدن، به‌وجود آمدن، عرضه شدن، منتشر شدن، وارد بازار شدن

    A few online platforms appeared during the pandemic.

    در دوران همه‌گیری، چند پلتفرم آنلاین به‌وجود آمد.

    Several articles about the topic have recently appeared in major journals.

    اخیراً چند مقاله درباره‌ی این موضوع در نشریات معتبر منتشر شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This magazine appears monthly.

    این مجله هر ماه در می‌آید.

    verb - intransitive

    رسیدن، حاضر شدن، سروکله‌ پیدا شدن

    She appeared at the meeting just as it was ending.

    او درست در پایان جلسه از راه رسید.

    We were about to leave when he suddenly appeared.

    داشتیم می‌رفتیم که ناگهان سروکله‌اش پیدا شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد appear

    1. verb come into sight
      Synonyms:
      show up arrive come emerge turn up arise develop occur materialize surface issue attend present rise spring loom recur bob up crop up roll in show be present pop up come out blow in drop in pop in check in punch in ring in come into view come forth be within view make the scene punch the clock time in break through turn out expose breeze in clock in
      Antonyms:
      disappear hide
    1. verb seem
      Synonyms:
      seem look like look as if resemble sound strike one as have the appearance occur
      Antonyms:
      be real
    1. verb be obvious, clear
      Synonyms:
      be plain be apparent be evident be obvious be manifest be patent
    1. verb be published; perform
      Synonyms:
      perform play enter come out come on oblige play a part take part present oneself become available make an appearance come into existence come into being come on stage be created be developed be invented

    Collocations

    appear in court

    در دادگاه حاضر شدن

    Idioms

    to appear out of thin air

    غفلتاً و به‌طور اسرارآمیزی ظاهر شدن

    لغات هم‌خانواده appear

    • noun
      appearance, reappearance
    • verb - intransitive
      appear, reappear

    سوال‌های رایج appear

    گذشته‌ی ساده appear چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده appear در زبان انگلیسی appeared است.

    شکل سوم appear چی میشه؟

    شکل سوم appear در زبان انگلیسی appeared است.

    وجه وصفی حال appear چی میشه؟

    وجه وصفی حال appear در زبان انگلیسی appearing است.

    سوم‌شخص مفرد appear چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد appear در زبان انگلیسی appears است.

    ارجاع به لغت appear

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «appear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appear

    لغات نزدیک appear

    • - appealer
    • - appealing
    • - appear
    • - appear in court
    • - appearance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.