آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Appear

əˈpɪr əˈpɪə

گذشته‌ی ساده:

appeared

شکل سوم:

appeared

سوم‌شخص مفرد:

appears

وجه وصفی حال:

appearing

معنی appear | جمله با appear

verb - intransitive B1

ظاهر شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن، پیدا شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

مشاهده

Signs of anger appeared on her face.

آثار خشم بر چهره‌ی او ظاهر شد.

This is the first time he has appeared in class.

این اولین باری است که در کلاس پیدایش شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Freckles appeared on her face every summer.

هر تابستان صورتش کک مکی می‌شد.

Isfahan's tower appeared from a distance.

منار اصفهان از دور نمایان شد.

verb - intransitive

حقوق حاضر شدن، حضور یافتن (در دادگاه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He appeared in court twice.

او دوبار در دادگاه حاضر شد.

If you fail to appear in court, you could be fined.

اگر در دادگاه حاضر نشوید، ممکن است جریمه شوید.

verb - intransitive B1

به نظر رسیدن، به نظر آمدن

It appears that she was right.

به نظر می‌رسد که حق با او بود.

He appears to be in good health.

ظاهراً از سلامت کاملی برخوردار است.

verb - intransitive B1

سینما و تئاتر ایفای نقش کردن، ظاهر شدن، بازی کردن، حضور داشتن (در فیلم و سریال)

She appeared as Lady Macbeth.

او نقش بانو مکبث را بازی کرد.

He has appeared in several popular TV shows.

او در چند برنامه‌ی تلویزیونی پرطرفدار بازی کرده است.

verb - intransitive B1

پدید آمدن، به‌وجود آمدن، عرضه شدن، منتشر شدن، وارد بازار شدن

A few online platforms appeared during the pandemic.

در دوران همه‌گیری، چند پلتفرم آنلاین به‌وجود آمد.

Several articles about the topic have recently appeared in major journals.

اخیراً چند مقاله درباره‌ی این موضوع در نشریات معتبر منتشر شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This magazine appears monthly.

این مجله هر ماه در می‌آید.

verb - intransitive

رسیدن، حاضر شدن، سروکله‌ پیدا شدن

She appeared at the meeting just as it was ending.

او درست در پایان جلسه از راه رسید.

We were about to leave when he suddenly appeared.

داشتیم می‌رفتیم که ناگهان سروکله‌اش پیدا شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد appear

  1. verb seem
    Synonyms:
    seem look like look as if resemble sound strike one as have the appearance occur
    Antonyms:
    be real
  1. verb be obvious, clear
    Synonyms:
    be plain be apparent be evident be obvious be manifest be patent
  1. verb be published; perform
    Synonyms:
    perform play enter come out come on oblige play a part take part present oneself become available make an appearance come into existence come into being come on stage be created be developed be invented

Collocations

appear in court

در دادگاه حاضر شدن

Idioms

to appear out of thin air

غفلتاً و به‌طور اسرارآمیزی ظاهر شدن

لغات هم‌خانواده appear

سوال‌های رایج appear

گذشته‌ی ساده appear چی میشه؟

گذشته‌ی ساده appear در زبان انگلیسی appeared است.

شکل سوم appear چی میشه؟

شکل سوم appear در زبان انگلیسی appeared است.

وجه وصفی حال appear چی میشه؟

وجه وصفی حال appear در زبان انگلیسی appearing است.

سوم‌شخص مفرد appear چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد appear در زبان انگلیسی appears است.

ارجاع به لغت appear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appear

لغات نزدیک appear

پیشنهاد بهبود معانی