آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ دی ۱۴۰۳

    Pop Up

    popup popup

    شکل جمع:

    pop-ups

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun): pop-up

    شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): pop-up

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای چهارم، پنجم و ششم: popup

    همچنین در معنای ششم می‌توان از pop-up menu به‌جای pop up استفاده کرد.

    معنی pop up | جمله با pop up

    phrasal verb

    (ناگهان) باز شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The cake will pop up in the oven as it bakes.

    کیک هنگام پخت در فر ناگهان باز می‌شود.

    When the lid is lifted, the hidden compartment will pop up.

    هنگامی که درب آن بلند می‌شود، محفظه‌ی مخفی باز می‌شود.

    phrasal verb informal

    (ناگهان) ظاهر شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Every time I open my laptop, a notification about updates pops up.

    هربار که لپ‌تاپم را باز می‌کنم، اعلانی درباره‌ی به‌روزرسانی‌ها ظاهر می‌شود.

    New advertisements tend to pop up on my social media feed every day.

    معمولاً هر روز تبلیغات جدید در محتوای رسانه‌های اجتماعی من ظاهر می‌شود.

    phrasal verb

    (بیسبال) (در ارتفاع بالا به توپ) ضربه زدن

    Just when they needed a hit, he popped up the ball instead of driving it.

    درست زمانی که آن‌ها نیاز به هدف زدن داشتند، او به‌جای تحرک به توپ ضربه زد.

    The batter managed to pop up the ball, giving the opposing team an easy catch.

    بازیکن موفق شد به توپ ضربه زند و تیم حریف را راحت کند.

    adjective

    برجسته، سه‌بعدی

    His favorite gadget was the pop-up camera that emerged from his smartphone.

    ابزار مورد علاقه‌اش دوربین سه‌بعدی‌ای بود که از گوشی هوشمندش بیرون می‌آمد.

    The pop-up display attracted attention at the trade show with its vibrant colors.

    صفحه‌نمایش سه‌بعدی در نمایشگاه تجاری با رنگ‌های پرجنب‌وجوش خود جلب توجه کرد.

    adjective

    (مغازه، رستوران و ...) موقت

    The pop-up café in the park attracted a crowd every weekend.

    کافه‌ی موقت در پارک، هر آخرهفته جمعیت زیادی را به خود جذب می‌کرد.

    The pop-up market showcased fresh produce from nearby farms.

    بازار موقت محصولات تازه‌ی مزارع اطراف را به نمایش گذاشت.

    noun countable

    کامپیوتر منوی پاپ‌آپ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    I quickly closed the pop up that offered a subscription deal.

    من به‌سرعت منوی پاپ‌آپ را بستم که قرارداد اشتراک را پیشنهاد می‌کرد.

    The pop up displayed several options for customizing my profile.

    منوی پاپ‌آپ چندین گزینه برای سفارشی کردن نمایه‌ی من نمایش می‌دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pop up

    1. verb appear suddenly or unexpectedly
      Synonyms:
      pop crop-up
    1. noun a book (usually for children) that contains one or more pages such that a three-dimensional structure rises up when a page is opened
      Synonyms:
      pop-up book
    1. noun a short high fly ball
      Synonyms:
      pop fly

    سوال‌های رایج pop up

    شکل جمع pop up چی میشه؟

    شکل جمع pop up در زبان انگلیسی pop-ups است.

    ارجاع به لغت pop up

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pop up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pop-up-2

    لغات نزدیک pop up

    • - pop out
    • - pop the question
    • - pop up
    • - pop-top
    • - pop-up book
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.