فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come On

ˈkəm ɑːn kʌm ɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb C1
    (هنرپیشه) بر صحنه ظاهر شدن، روی صحنه آمدن
    • - The audience cheered as the singer came on stage.
    • - وقتی خواننده روی صحنه آمد، حضار او را تشویق کردند.
    • - The comedian took a deep breath before coming on to face the crowd.
    • - کمدین قبل از اینکه روی صحنه برود و با جمعیت روبرو شود، نفس عمیقی کشید.
  • phrasal verb
    پیشرفت کردن، جلو رفتن، پیش رفتن
    • - I can see that your language skills are really coming on since you started your course.
    • - متوجه شده‌ام از زمانی که دوره‌ی آموزشی‌ات را شروع کرده‌ای، مهارت‌های زبانت پیشرفت کرده است.
    • - The team's performance has really come on over the last few matches.
    • - عملکرد تیم در این چند بازی اخیر جدا پیشرفت کرده است.
  • phrasal verb
    (بیماری) شروع شدن، گرفتن
    • - I feel like I'm coming on with a cold.
    • - احساس می‌کنم دارم سرما می‌خورم.
    • - Whenever he's stressed, a headache seems to come on.
    • - هر موقع که استرس دارد، سردرد می‌گیرد.
  • phrasal verb
    (بازیکن) به میدان آمدن، به بازی آمدن
  • phrasal verb
    (فیلم) اکران شدن، روی پرده آمدن، نمایش داده شدن
  • phrasal verb
    روی دادن، رخ دادن، اتفاق افتادن
  • phrasal verb
    به نظر آمدن، ظاهر شدن، نمودن
  • phrasal verb
    (اعتیاد) ترک کردن
  • phrasal verb
    (دستگاه و ماشین) شروع به کار کردن
  • phrasal verb
    (موضوع) مطرح شدن، بررسی شدن
  • phrasal verb
    (نمایش‌نامه) اجرا شدن، به اجرا آمدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come on

  1. verb advance, progress
    Synonyms: develop, gain, improve, increase, make headway, proceed
    Antonyms: decline, deteriorate, fall, reduce, retreat, worsen
  2. verb appear, enter
    Synonyms: begin, come across, come into, come upon, encounter, meet, pass in, set foot in, take place
    Antonyms: depart, exit, go, leave

Idioms

  • come on!

    آغاز کن!، راه بیفت!، یا الله!، راستی!

  • come on the scene

    ظاهر شدن، فرارسیدن، هویدا شدن، وارد شدن

ارجاع به لغت come on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-on-3

لغات نزدیک come on

پیشنهاد بهبود معانی