فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come Off

ˈkəmˈɒf kʌmɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb C1
    باز شدن، جدا شدن
  • phrasal verb
    موفق بودن، به مقصود رسیدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come off

  1. phrasal verb transpire
    Synonyms: befall, betide, break, chance, click, come about, develop, go, go off, go over, hap, happen, occur, pan out, prove out, succeed, take place
    Antonyms: not happen
  2. phrasal verb Appear

ارجاع به لغت come off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come off

لغات نزدیک come off

پیشنهاد بهبود معانی