با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Happen

ˈhæpən ˈhæpən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    happened
  • شکل سوم:

    happened
  • سوم شخص مفرد:

    happens
  • وجه وصفی حال:

    happening

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive A2
    روی دادن، رخ دادن، اتفاق افتادن، شدن، صورت گرفتن، واقع شدن
    • - Earthquakes rarely happen in that country.
    • - در آن کشور زلزله به‌ندرت روی می‌دهد.
    • - I turned the switch, but nothing happened.
    • - سویچ را زدم؛ ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
    • - What will happen if I don't go?
    • - اگر نروم چه خواهد شد؟
    • - No success in life merely happens.
    • - هیچ موفقیتی در زندگی بی‌دلیل روی نمی‌دهد.
    • - I was hoping that no passerby would happen along the alley.
    • - امیدوار بودم که اتفاقاً سروکله رهگذری در کوچه پیدا نشود.
    • - He happened on a cottage hidden in the forest.
    • - او به کلبه‌ای برخورد که در جنگل از نظر پنهان بود.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • verb - intransitive
    تصادفاً برخورد کردن، پیشامدکردن، ناگهان رخ دادن، رخ دادن، (برحسب اتفاق) روی دادن
    • - I happened to find it.
    • - اتفاقی آن را پیدا کردم.
    • - As it happens, I have the book right here.
    • - تصادفی کتاب را همین‌جا (در اختیار) دارم.
    • - He happens to be a rich man.
    • - از قضا او مرد پولداری است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد happen

  1. verb come to pass; occur
    Synonyms: appear, arise, arrive, become a fact, become known, become of, befall, be found, betide, bump, chance, come about, come after, come into being, come into existence, come off, crop up, develop, down, ensue, eventuate, fall, follow, go on, hit, issue, light, luck, materialize, meet, pass, present itself, proceed, recur, result, shake, smoke, spring, stumble, stumble upon, supervene, take effect, take place, transpire, turn out, turn up, what goes

Phrasal verbs

  • happen on (or upon)

    اتفاقی ملاقات کردن یا پیدا کردن

  • happen to

    قسمت (کسی) بودن، به سر کسی آمدن، (برای کسی) رخ دادن، اتفاقی بودن

ارجاع به لغت happen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «happen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/happen

لغات نزدیک happen

پیشنهاد بهبود معانی