شاید، تصادفاً، بهطور اتفاقی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Haply, this plan will succeed despite the risks.
شاید این طرح باوجود ریسکها موفق شود.
He haply stumbled upon a solution to the problem.
او بهطور اتفاقی راهحلی برای مشکل پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «haply» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haply