با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Betide

bɪˈtaɪd bɪˈtaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    روی دادن، اتفاق افتادن
    • - woe betide he who ...
    • - وای بر کسی که ...
    • - May nothing but good betide them.
    • - الهی جز خیر چیزی برایشان رخ ندهد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد betide

  1. verb To happen to one
    Synonyms: befall, come, bechance
  2. verb To take place
    Synonyms: happen, befall, develop, occur, transpire, come, come about, become, come off, befit, hap, chance, fall, pass, presage
  3. verb To happen to. Used chiefly in the phrase woe betide.
    Synonyms: happen
  4. verb To happen to. Used chiefly in the phrase woe betide.
    Synonyms: happen

ارجاع به لغت betide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betide

لغات نزدیک betide

پیشنهاد بهبود معانی