فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Hap

    ˈhæp hæp
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adverb
    اتفاق، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - odd little haps and mishaps of daily life
    - رویدادها و بدبیاری‌های زندگی روزانه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hap

    1. noun the quality shared by random, unintended, or unpredictable events or this quality regarded as the cause of such events
      Synonyms:
      luck chance fortune hazard fortuity fortuitousness
    1. noun an unexpected random event
      Synonyms:
      accident chance hazard fluke happenstance fortuity happenchance
    1. verb to take place
      Synonyms:
      happen occur take-place come about go on develop come pass pass off befall transpire come off fall-out betide
    1. verb to take place by chance
      Synonyms:
      happen chance befall

    ارجاع به لغت hap

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hap

    لغات نزدیک hap

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه