آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ فروردین ۱۴۰۳

    Fluke

    fluːk fluːk

    گذشته‌ی ساده:

    fluked

    شکل سوم:

    fluked

    سوم‌شخص مفرد:

    flukes

    وجه وصفی حال:

    fluking

    شکل جمع:

    flukes

    معنی fluke | جمله با fluke

    noun countable uncountable informal

    شانس، اتفاق، خوش‌شانسی، طالع

    Winning the lottery was just a fluke.

    برنده شدن در لاتاری تنها یک اتفاق بود.

    They had been like a fluke.

    آن‌ها شبیه به یک اتفاق بوده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His goal was not just a fluke.

    گل او شانسی نبود.

    noun countable

    جانورشناسی باله‌ی دمی (نهنگ)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The majestic whale gracefully swept its fluke out of the water, signaling its farewell.

    نهنگ بزرگ به زیبایی باله‌ی دمی خود را از آب بیرون آورد که نشانه‌ی خداحافظی‌اش بود.

    The scientist eagerly observed every detail of the fluke to gather valuable data about the whale's behavior.

    دانشمند مشتاقانه تمام جزئیات باله‌ی دمی را مشاهده کرد تا اطلاعات ارزشمندی درمورد حرکت نهنگ جمع‌آوری کند.

    noun countable uncountable

    پزشکی انگل کبدی، کرم روده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    The biologist discovered a fluke inside the fish's digestive system.

    زیست‌شناس یک کرم روده را داخل دستگاه گوارش ماهی پیدا کرد.

    The doctor diagnosed her with a parasitic infection caused by flukes.

    پزشک تشخیص داد که او یک عفونت انگلی ناشی از انگل‌های کبدی دارد.

    noun countable

    جانورشناسی کفشک‌ماهی

    The fisherman caught a fluke.

    ماهیگیر یک کفشک‌ماهی گرفت.

    Flukes are known for their ability to camouflage themselves on the ocean floor.

    کفشک‌ماهی‌ها به‌دلیل توانایی‌شان برای استتار خود در کف اقیانوس شناخته می‌شوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fluke

    1. noun chance occurrence
      Synonyms:
      accident incident fortune chance break good fortune good luck lucky break blessing fortuity windfall contingency stroke of luck odd chance quirk
      Antonyms:
      plan design certainty

    سوال‌های رایج fluke

    گذشته‌ی ساده fluke چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fluke در زبان انگلیسی fluked است.

    شکل سوم fluke چی میشه؟

    شکل سوم fluke در زبان انگلیسی fluked است.

    شکل جمع fluke چی میشه؟

    شکل جمع fluke در زبان انگلیسی flukes است.

    وجه وصفی حال fluke چی میشه؟

    وجه وصفی حال fluke در زبان انگلیسی fluking است.

    سوم‌شخص مفرد fluke چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fluke در زبان انگلیسی flukes است.

    ارجاع به لغت fluke

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fluke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluke

    لغات نزدیک fluke

    • - fluidize
    • - fluidized-bed
    • - fluke
    • - fluky
    • - flume
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.