گذشتهی ساده:
flukedشکل سوم:
flukedسومشخص مفرد:
flukesوجه وصفی حال:
flukingشکل جمع:
flukesشانس، اتفاق، خوششانسی، طالع
Winning the lottery was just a fluke.
برنده شدن در لاتاری تنها یک اتفاق بود.
They had been like a fluke.
آنها شبیه به یک اتفاق بوده است.
His goal was not just a fluke.
گل او شانسی نبود.
جانورشناسی بالهی دمی (نهنگ)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The majestic whale gracefully swept its fluke out of the water, signaling its farewell.
نهنگ بزرگ به زیبایی بالهی دمی خود را از آب بیرون آورد که نشانهی خداحافظیاش بود.
The scientist eagerly observed every detail of the fluke to gather valuable data about the whale's behavior.
دانشمند مشتاقانه تمام جزئیات بالهی دمی را مشاهده کرد تا اطلاعات ارزشمندی درمورد حرکت نهنگ جمعآوری کند.
پزشکی انگل کبدی، کرم روده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The biologist discovered a fluke inside the fish's digestive system.
زیستشناس یک کرم روده را داخل دستگاه گوارش ماهی پیدا کرد.
The doctor diagnosed her with a parasitic infection caused by flukes.
پزشک تشخیص داد که او یک عفونت انگلی ناشی از انگلهای کبدی دارد.
جانورشناسی کفشکماهی
The fisherman caught a fluke.
ماهیگیر یک کفشکماهی گرفت.
Flukes are known for their ability to camouflage themselves on the ocean floor.
کفشکماهیها بهدلیل تواناییشان برای استتار خود در کف اقیانوس شناخته میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fluke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluke