امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Go On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

phrasal verb
پیش رفتن، ادامه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He went on laughing.
- او به خنده ادامه داد.
phrasal verb
اتفاق افتادن
phrasal verb
سپری شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go on

  1. phrasal verb continue
    Synonyms:
    act advance bear behave carry on come about comport conduct deport endure execute go ahead hang on happen hold on keep on last occur persevere persist proceed ramble stay take place
    Antonyms:
    cease halt stop
  1. phrasal verb Continue in extent
  1. phrasal verb time: pass
  1. phrasal verb Happen (occur)

ارجاع به لغت go on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-on

لغات نزدیک go on

پیشنهاد بهبود معانی