آیکن بنر

نسل سوخته کیه؟! نسل‌ها رو به انگلیسی یاد بگیر!

نسل سوخته؟! نسل‌ها رو به انگلیسی یاد بگیر!

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Go On

ɡoʊ ɑn ɡəʊ ɒn

گذشته‌ی ساده:

went on

شکل سوم:

went on

سوم‌شخص مفرد:

goes on

وجه وصفی حال:

going on

معنی go on | جمله با go on

phrasal verb B1

اتفاق افتادن، رخ دادن

Nobody knows what really goes on behind closed doors.

هیچ‌کس نمی‌داند پشت درهای بسته واقعاً چه اتفاقی می‌افتد.

What’s going on here? Why is everyone shouting?

اینجا چه خبر است؟ چرا همه داد می‌زنند؟

phrasal verb B1

پیش رفتن، ادامه دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The noise outside went on all night and kept me awake.

سروصدای بیرون، تمام شب ادامه داشت و نگذاشت بخوابم.

He went on laughing.

او به خنده ادامه داد.

phrasal verb

رفتن، پرداختن، وارد شدن (به بخش یا مرحله‌ی بعدی)

The speaker talked about history and then went on to explain its impact on modern society.

سخنران درباره‌ی تاریخ صحبت کرد و سپس به توضیح تأثیر آن بر جامعه‌ی مدرن پرداخت.

He went on to become one of the most famous scientists of his time.

او بعدها به یکی از مشهورترین دانشمندان زمان خود تبدیل شد.

phrasal verb

روشن شدن، شروع به کار کردن، فعال شدن، راه افتادن

The heating usually goes on early in the morning during winter.

در زمستان، سیستم گرمایش معمولاً صبح زود روشن می‌شود.

The alarm goes on if anyone opens the door at night.

اگر کسی شب در را باز کند، آژیر فعال می‌شود.

phrasal verb B2

ادامه دادن، از سر گرفتن، دوباره شروع کردن (به صحبت بعداز مکثی کوتاه)

The witness went on to describe what he saw at the scene of the accident.

شاهد ادامه داد و آنچه در صحنه‌ی تصادف دیده بود را شرح داد.

He paused for a moment and then went on with his story about the trip.

او لحظه‌ای مکث کرد و سپس داستان سفرش را از سر گرفت.

phrasal verb informal

بگو خب، ادامه بده، زودباش (برای تشویق به گفتن یا انجام دادن کاری)

“Go on,” he said, “you can do it if you try.”

او گفت: «زودباش، اگه تلاش کنی می‌تونی انجامش بدی.»

Go on, don’t be shy, sing for us!

ادامه بده، خجالت نکش، برامون بخون!

phrasal verb C2

مدام حرف زدن، غر زدن، یک‌بند ادامه دادن، پرچانگی کردن، هی درباره‌ی چیزی گفتن

They went on discussing the same point over and over again.

آن‌ها یک‌بند همان نکته را بارها و بارها مطرح می‌کردند.

She keeps going on about how expensive everything is these days.

او مدام غر می‌زند که این روزها همه‌چیز چقدر گران است.

phrasal verb informal

باشه دیگه، خب قبوله، خیلی خب (برای اجازه دادن به انجام کاری که قبل‌تر موافق به انجامش نبودید)

“Have another piece of chocolate.” — “Go on then, but this is the last one.”

«یه تیکه شکلات دیگه بخور.» «باشه، ولی این دیگه آخریشه.»

“Will you help me with this box?” — “Go on then, give it here.”

«کمکم می‌کنی این جعبه رو بردارم؟» «باشه، بده اینجا.»

phrasal verb

سپری شدن، گذشتن، ادامه پیدا کردن، پیش رفتن، جلو رفتن (زمان، روز و...)

The party became livelier as the evening went on.

هرچه شب پیش می‌رفت، مهمانی شادتر می‌شد.

The night went on slowly, filled with endless conversations.

شب به‌آرامی سپری شد و پر از گفتگوهای بی‌پایان بود.

phrasal verb

استناد کردن، تکیه کردن، بر اساس چیزی قضاوت کردن، با تکیه بر چیزی نتیجه گرفتن

The police don’t have much to go on, so the investigation will take time.

پلیس اطلاعات زیادی برای استناد کردن ندارد، بنابراین تحقیقات زمان‌بر خواهد بود.

They went on the witness’s statement to make their decision.

آن‌ها بر اساس گفته‌ی شاهد تصمیم گرفتند.

phrase

انگلیسی بریتانیایی قدیمی جدی می‌گی، نه بابا، محاله، دروغ می‌گی

“This tiny phone costs a thousand dollars.” — “Go on, you must be joking!”

«این گوشی کوچیک هزار دلار قیمت داره.» «محاله، داری شوخی می‌کنی!»

“She speaks six languages.” — “Go on, that can’t be true!”

«اون شیش تا زبان بلده.» «نه بابا، امکان نداره!»

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد go on

ارجاع به لغت go on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-on

لغات نزدیک go on

پیشنهاد بهبود معانی