گذشتهی ساده:
haltedشکل سوم:
haltedسومشخص مفرد:
haltsوجه وصفی حال:
haltingایستادن، متوقف شدن، توقف کردن، از حرکت باز داشتن، متوقف کردن
Suddenly the car halted.
اتومبیل ناگهان از حرکت ایستاد.
the guard cried, "halt or I'll fire"
نگهبان فریاد زد: «ایست. والا آتش میکنم.»
They called a halt to hostilities.
آنان دستور دادند دشمنیها قطع شود.
to halt in one's speech
در سخن مکث و تردید کردن
The old man was walking haltingly.
پیرمرد لنگانولرزان راه میرفت.
the young poet's halting verse
شعر ناموزون شاعر جوان
توقف، ایست، وقفه، قطع فعالیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The project experienced a halt due to lack of funding.
این پروژه بهدلیل کمبود بودجه با قطع فعالیت مواجه شد.
The sudden halt of traffic caused a long line of cars on the highway.
توقف ناگهانی ترافیک باعث ایجاد صف طولانی خودروها در بزرگراه شد.
متوقف کردن، بند آوردن
دستور ایست دادن، (موقت) قطع فعالیت کردن
توقف تولید
پایان دادن به، متوقف کردن
گذشتهی ساده halt در زبان انگلیسی halted است.
شکل سوم halt در زبان انگلیسی halted است.
وجه وصفی حال halt در زبان انگلیسی halting است.
سومشخص مفرد halt در زبان انگلیسی halts است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «halt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halt