Stoppage

ˈstɑːpɪdʒ ˈstɒpɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    stoppages

معنی

noun
جلوگیری، منع، بازداشت، سد، خط، ایست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stoppage

  1. noun halt, curtailment
    Synonyms: abeyance, arrest, blockage, check, close, closure, cutoff, deduction, discontinuance, down, downtime, hindrance, interruption, layoff, lockout, obstruction, occlusion, shutdown, sit-down, standstill, stopping, walkout
    Antonyms: beginning, continuation, go, start

لغات هم‌خانواده stoppage

ارجاع به لغت stoppage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stoppage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stoppage

لغات نزدیک stoppage

پیشنهاد بهبود معانی