Stopover

ˈstɑːpˌoʊvər ˈstɒpˌəʊvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb B2
در وسط راه ایستادن، توقفگاه بین راه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stopover

  1. noun A brief stay in the course of a journey
    Synonyms: layover, halt, way-station, stop, pause

ارجاع به لغت stopover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stopover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stopover

لغات نزدیک stopover

پیشنهاد بهبود معانی