فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stoplight

ˈstɑːplaɪt ˈstɒplaɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی آمریکایی چراغ راهنمایی‌ورانندگی، چراغ ایست

We were waiting at a stoplight.

پشت چراغ راهنمایی‌ورانندگی منتظر بودیم.

He risked a serious accident by sailing through a stop light.

او با عبور از چراغ ایست، خطر تصادف جدی را به جان خرید.

noun countable

استپ ترمز (لامپ پشت ماشین که هنگام ترمز گرفتن روشن می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The stoplight of car turned red, so I had to come to a stop.

استپ ترمز ماشین قرمز شد، بنابراین مجبور شدم توقف کنم.

When the stoplight of the car in front came on, I slowed down.

وقتی استپ ترمز ماشین جلویی روشن شد، سرعتم را کم کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stoplight

  1. noun traffic signal
    Synonyms:
    traffic light red light green light yellow light caution light

ارجاع به لغت stoplight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stoplight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stoplight

لغات نزدیک stoplight

پیشنهاد بهبود معانی