انگلیسی آمریکایی چراغ راهنماییورانندگی، چراغ ایست
We were waiting at a stoplight.
پشت چراغ راهنماییورانندگی منتظر بودیم.
He risked a serious accident by sailing through a stop light.
او با عبور از چراغ ایست، خطر تصادف جدی را به جان خرید.
استپ ترمز (لامپ پشت ماشین که هنگام ترمز گرفتن روشن میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stoplight of car turned red, so I had to come to a stop.
استپ ترمز ماشین قرمز شد، بنابراین مجبور شدم توقف کنم.
When the stoplight of the car in front came on, I slowed down.
وقتی استپ ترمز ماشین جلویی روشن شد، سرعتم را کم کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stoplight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stoplight