فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wick

wɪk wɪk

گذشته‌ی ساده:

wicked

شکل سوم:

wicked

سوم‌شخص مفرد:

wicks

وجه وصفی حال:

wicking

شکل جمع:

wicks

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

فتیله، چیزی که به‌جای فتیله به‌کار رود، افروزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a lantern's wick

فتیله‌ی چراغ فانوس

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wick

  1. noun a loosely woven cord (in a candle or oil lamp) that draws fuel by capillary action up into the flame
    Synonyms:
    cord thread taper candlewick lampwick candle end lantern wick

ارجاع به لغت wick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wick

لغات نزدیک wick

پیشنهاد بهبود معانی