Wick

wɪk wɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wicked
  • شکل سوم:

    wicked
  • سوم‌شخص مفرد:

    wicks
  • وجه وصفی حال:

    wicking
  • شکل جمع:

    wicks

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
فتیله، چیزی که به‌جای فتیله به‌کار رود، افروزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a lantern's wick
- فتیله‌ی چراغ فانوس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wick

  1. noun A loosely woven cord (in a candle or oil lamp) that draws fuel by capillary action up into the flame
    Synonyms: taper, thread, cord, lampwick, candle end, lantern wick, candlewick

ارجاع به لغت wick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wick

لغات نزدیک wick

پیشنهاد بهبود معانی