با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wickedness

ˈwɪkədnəs ˈwɪkɪdnɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
نابه‌کاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wickedness

  1. noun That which is morally bad or objectionable
    Synonyms: evil, sin, iniquity, immorality, sinfulness, depravity, peccancy, wrong
  2. noun Degrading, immoral acts or habits
    Synonyms: bestiality, corruption, depravity, flagitiousness, immorality, iniquity, perversion, turpitude, vice, villainousness, villainy, darkness, dark
  3. noun A wicked act or wicked behavior
    Synonyms: deviltry, evil, immorality, iniquity, offense, sin, vileness, crime, diablerie, atrocity, evildoing, depravity, loathsomeness, nefariousness, misdeed, flagrancy, peccancy, infamy, repulsiveness, wrong, wrongdoing, sliminess, sinfulness, unrighteousness, vice, lousiness, ugliness

ارجاع به لغت wickedness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wickedness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wickedness

لغات نزدیک wickedness

پیشنهاد بهبود معانی