امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wickedness

ˈwɪkədnəs ˈwɪkɪdnɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
نابه‌کاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wickedness

  1. noun That which is morally bad or objectionable
    Synonyms:
    evil sin iniquity immorality sinfulness depravity peccancy wrong
  1. noun Degrading, immoral acts or habits
    Synonyms:
    bestiality corruption depravity flagitiousness immorality iniquity perversion turpitude vice villainousness villainy darkness dark
  1. noun A wicked act or wicked behavior
    Synonyms:
    deviltry evil immorality iniquity offense sin vileness crime diablerie atrocity evildoing depravity loathsomeness nefariousness misdeed flagrancy peccancy infamy repulsiveness wrong wrongdoing sliminess sinfulness unrighteousness vice lousiness ugliness

ارجاع به لغت wickedness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wickedness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wickedness

لغات نزدیک wickedness

پیشنهاد بهبود معانی