با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Iniquity

ɪˈnɪkwəti ɪˈnɪkwəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    بی‌انصافی، شرارت
    • - a den of iniquity
    • - لانه‌ی شرارت
    • - He was punished for his iniquities.
    • - به‌خاطر شرارت‌هایش تنبیه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد iniquity

  1. noun sin, evil
    Synonyms: abomination, baseness, crime, evildoing, heinousness, immorality, infamy, injustice, miscreancy, misdeed, offense, sinfulness, unfairness, unrighteousness, wickedness, wrong, wrongdoing
    Antonyms: good, goodness, virtue

ارجاع به لغت iniquity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «iniquity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iniquity

لغات نزدیک iniquity

پیشنهاد بهبود معانی