فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lesion

ˈliːʒn ˈliːʒn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پزشکی زخم، ضایعه، جراحت، آسیب، صدمه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The doctor examined the lesion on the patient's arm.

دکتر زخم روی دست بیمار را معاینه کرد.

The dermatologist prescribed a cream to treat the lesion on the patient's face.

متخصص پوست برای درمان ضایعه‌ی صورت بیمار یک کرم تجویز کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lesion

  1. noun injury, wound
    Synonyms:
    cut scratch scrape bruise sore wound abrasion gash laceration contusion

ارجاع به لغت lesion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lesion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lesion

لغات نزدیک lesion

پیشنهاد بهبود معانی