گذشتهی ساده:
bruisedشکل سوم:
bruisedسومشخص مفرد:
bruisesوجه وصفی حال:
bruisingشکل جمع:
bruisesکوبیدن، کبود کردن، زدن، ساییدن، کبودشدن، ضربهدیدن، کوفته شدن، کبودشدگی، تباره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your bruises will be painful for one to two weeks.
کوفتگیهای شما تا یکی دو هفته دردناک خواهد بود.
Tomatoes readily bruise unless carefully packaged.
گوجهفرنگی اگر با دقت بستهبندی نشود زود صدمه میبیند.
Sherry bruises easily.
(پوست) شری زود کبود میشود.
He is deeply bruised by recent events.
رویدادهای اخیر او را سخت آزرده است.
a bruising experience
تجربهای طاقتفرسا
میوههای آبگز، میوههای آفتزده (دارای لکهی پوسیدگی)
زخم و کوفتگی، زخم و زیلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bruise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bruise