امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bruise

bruːz bruːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bruised
  • شکل سوم:

    bruised
  • سوم‌شخص مفرد:

    bruises
  • وجه وصفی حال:

    bruising
  • شکل جمع:

    bruises

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable B2
کوبیدن، کبود کردن، زدن، ساییدن، کبودشدن، ضربه‌دیدن، کوفته شدن، کبودشدگی، تباره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Your bruises will be painful for one to two weeks.
- کوفتگی‌های شما تا یکی دو هفته دردناک خواهد بود.
- Tomatoes readily bruise unless carefully packaged.
- گوجه‌فرنگی اگر با دقت بسته‌بندی نشود زود صدمه می‌بیند.
- Sherry bruises easily.
- (پوست) شری زود کبود می‌شود.
- He is deeply bruised by recent events.
- رویدادهای اخیر او را سخت آزرده است.
- a bruising experience
- تجربه‌ای طاقت‌فرسا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bruise

  1. noun black and blue mark under skin
    Synonyms:
    black eye black mark blemish boo-boo contusion discoloration injury mark mouse swelling wale wound
  1. verb break blood vessel; discolor
    Synonyms:
    bang up batter beat black blacken blemish bung up contuse crush damage deface do a number on injure mar mark pound pulverize wound zing

Collocations

  • bruised fruits

    میوه‌های آبگز، میوه‌های آفت‌زده (دارای لکه‌ی پوسیدگی)

ارجاع به لغت bruise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bruise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bruise

لغات نزدیک bruise

پیشنهاد بهبود معانی