آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ اسفند ۱۴۰۳

    Mouse

    maʊs maʊs

    گذشته‌ی ساده:

    moused

    شکل سوم:

    moused

    سوم‌شخص مفرد:

    mouses

    وجه وصفی حال:

    mousing

    شکل جمع:

    mice

    توضیحات:

    در معنای دوم همچنین در حالت جمع می‌توان از mouses به‌جای mice استفاده کرد.

    معنی mouse | جمله با mouse

    noun countable A2

    جانورشناسی موش

    mouse, موش
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    Pari is afraid of mice.

    پری از موش می‌ترسد.

    A mouse can squeeze through very small openings.

    موش می‌تواند از سوراخ‌های بسیار کوچک عبور کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The laboratory uses mice for scientific experiments.

    این آزمایشگاه برای آزمایش‌های علمی از موش‌ها استفاده می‌کند.

    noun countable A2

    کامپیوتر ماوس، موشواره، مُوس

    mouse, ماوس، موشواره، مُوس
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    I need a new mouse for my laptop.

    برای لپ‌تاپم به ماوس جدیدی نیاز دارم.

    The wireless mice are lightweight and portable.

    ماوس‌های بی‌سیم سبک و قابل حمل هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The wired mouses come in various colors and designs.

    موشواره‌های سیمی در رنگ‌ها و طرح‌های مختلف موجود هستند.

    noun singular

    موش، (فرد) خجالتی، کم‌رو، ترسو، ساکت، بزدل، بی‌جرأت

    Being a mouse in a competitive environment can be challenging.

    کم‌رو بودن در محیطی رقابتی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

    She was such a mouse in the meeting, barely speaking up.

    او در جلسه عین موش بود و نظرات خود را به‌زحمت ابراز می‌کرد.

    noun countable

    ورم، کبودی، سیاهی، آماس، باد (دراثر ضربه)

    The doctor examined the mouse on his forehead.

    پزشک کبودی روی پیشانی‌اش را معاینه کرد.

    The mouse on his cheek made it difficult to smile.

    ورم روی گونه‌اش باعث می‌شد که نتواند لبخند بزند.

    verb - intransitive

    موش گرفتن

    The white cat moused in the storeroom.

    گربه‌ی سفید در انبار موش می‌گرفت.

    Our cats love to mouse in the backyard.

    گربه‌هایمان دوست دارند در حیاط پشتی موش بگیرند.

    verb - intransitive verb - transitive

    (با دقت) جست‌وجو کردن، کندوکاو کردن، گشتن، کاوش کردن، بررسی کردن

    We spent the afternoon mousing in the old library.

    بعدازظهر را صرف کاوش در آن کتابخانه‌ی قدیمی کردیم.

    Before making a decision, she moused through all the options available.

    قبل‌از اتخاذ تصمیم، او همه‌ی گزینه‌های موجود را به‌دقت بررسی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mouse

    1. noun a bruise surrounding the eye
      Synonyms:
      black eye shiner computer mouse rat rodent vermin murine pl. mice
    1. verb to move silently and furtively
      Synonyms:
      sneak creep slip slide steal slink prowl skulk lurk glide snake pussyfoot gumshoe

    Idioms

    game of cat and mouse

    بازی موش و گربه، بازی قوی‌تر با ضعیف‌تر

    (as) quiet as a mouse

    بی‌سر‌وصدا، پاورچین، کاملاً آرام

    سوال‌های رایج mouse

    معنی mouse به فارسی چی میشه؟

    کلمه "mouse" در زبان انگلیسی به معنای "موش" است و به طور کلی در دو زمینه مورد استفاده قرار می‌گیرد: یکی به عنوان نام حیوان و دیگری به عنوان نام یک وسیله الکترونیکی.

    1. موش (حیوان)

    موش‌ها جزو جانداران پستاندار و از خانواده‌ی موش‌ها (Muridae) هستند. این حیوانات به طور معمول در اندازه‌های کوچک و با بدنی باریک و دم بلند شناخته می‌شوند. موش‌ها به دلیل توانایی بالای تکثیر و زاد و ولد، در بسیاری از نقاط دنیا گسترش یافته‌اند و به عنوان یکی از شایع‌ترین جوندگان شناخته می‌شوند.

    ویژگی‌ها:

    - غذا: موش‌ها همه‌چیزخوار هستند و به طور کلی در جستجوی غذا در محیط‌های مختلف مانند باغ‌ها، مزارع، و حتی خانه‌ها زندگی می‌کنند.

    - محل زندگی: این حیوانات به طور معمول در لانه‌هایی که خودشان می‌سازند زندگی می‌کنند و می‌توانند در محیط‌های متنوعی از جمله جنگل‌ها، دشت‌ها و مناطق شهری یافت شوند.

    - عادات: موش‌ها عموماً شب‌زی هستند و در طول شب به جستجوی غذا می‌پردازند. آنها بسیار اجتماعی هستند و معمولاً در گروه‌های کوچک زندگی می‌کنند.

    2. ماوس (وسایل الکترونیکی)

    ماوس همچنین به عنوان یک وسیله الکترونیکی که برای کنترل نشانگر در صفحه‌نمایش کامپیوتر استفاده می‌شود، شناخته می‌شود. این دستگاه معمولاً دارای دو یا سه دکمه و یک چرخ اسکرول است.

    ویژگی‌ها:

    - عملکرد: ماوس به کاربر اجازه می‌دهد تا با حرکات دست خود، نشانگر را بر روی صفحه‌نمایش جابجا کند و با کلیک کردن بر روی دکمه‌ها، عمل خاصی را انجام دهد.

    - انواع: ماوس‌ها انواع مختلفی دارند که شامل ماوس‌های نوری، ماوس‌های لیزری، و ماوس‌های بی‌سیم می‌شوند. ماوس‌های نوری با استفاده از نور LED کار می‌کنند، در حالی که ماوس‌های لیزری از لیزر برای تشخیص حرکت استفاده می‌کنند.

    - تاریخچه: ماوس برای اولین بار در دهه 1960 توسط داگلاس انگلبارت ساخته شد. این وسیله در ابتدا از مواد چوبی ساخته شده بود و دو دکمه مکانیکی داشت. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی، ماوس‌ها به شکل مدرن‌تری تغییر کردند و به یکی از ابزارهای ضروری برای کار با کامپیوتر تبدیل شدند.

    نکات جالب

    - موش‌ها در فرهنگ: موش‌ها در فرهنگ‌های مختلف نمادهای گوناگونی دارند. در برخی فرهنگ‌ها، آنها نماد زیرکی و چالاکی هستند، در حالی که در دیگر فرهنگ‌ها به عنوان آفات شناخته می‌شوند.

    - استفاده از ماوس: ماوس به عنوان یک ابزار اصلی در خیلی از زمینه‌ها از جمله بازی‌های کامپیوتری، طراحی گرافیک و برنامه‌نویسی استفاده می‌شود.

    - تحقیقات علمی: موش‌ها به دلیل شباهت‌های ژنتیکی و بیولوژیکی با انسان‌ها، به عنوان مدل‌های تحقیقاتی در بسیاری از مطالعات علمی و پزشکی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

    گذشته‌ی ساده mouse چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mouse در زبان انگلیسی moused است.

    شکل سوم mouse چی میشه؟

    شکل سوم mouse در زبان انگلیسی moused است.

    شکل جمع mouse چی میشه؟

    شکل جمع mouse در زبان انگلیسی mice است.

    وجه وصفی حال mouse چی میشه؟

    وجه وصفی حال mouse در زبان انگلیسی mousing است.

    سوم‌شخص مفرد mouse چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mouse در زبان انگلیسی mouses است.

    ارجاع به لغت mouse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mouse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mouse

    لغات نزدیک mouse

    • - mourning cloak
    • - mourning dove
    • - mouse
    • - mouse jiggler
    • - mouse-ear
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.