فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sneak

sniːk sniːk

گذشته‌ی ساده:

snuck

شکل سوم:

snuck

سوم‌شخص مفرد:

sneaks

وجه وصفی حال:

sneaking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

یواشکی رفتن، یواشکی آمدن، دزدکی رفتن، دزدکی آمدن، مخفیانه آمدن، مخفیانه رفتن، یواشکی حرکت کردن

He sneaked into the hall.

دزدکی توی سالن آمد.

The thief tried to sneak into the building.

دزد سعی کرد مخفیانه وارد ساختمان شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She sneaked out of the room.

از اتاق جیم شد.

I managed to sneak by the guard.

هرطوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.

verb - intransitive verb - transitive C2

دزدکی عملی را انجام دادن، یواشکی عملی را انجام دادن، دزدانه عملی را انجام دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to sneak a smoke while the parents are out

تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن

to sneak a look

دزدکی نگاه کردن

slang verb - intransitive

انگلیسی بریتانیایی چغلی کردن، خبرچینی کردن (به‌ویژه در مدرسه توسط دانش‌آموز)

Don't sneak to the teacher just because you're mad at your friend.

فقط به این دلیل که از دست دوستت عصبانی هستی، پیش معلم چغلی نکن.

The student tried to sneak on the classmate who cheated on the test.

دانش‌آموز سعی کرد در مورد هم‌کلاسی‌‌ای که توی آزمون تقلب کرده بود، خبرچینی کنه.

verb - intransitive verb - transitive informal

کش رفتن، بلند کردن، دزدیدن، مخفیانه بردن، یواشکی بردن

The girl was caught sneaking a dress from the shop.

مچ آن دختر را گرفتند که داشت پیراهن از مغازه می‌دزدید.

She decided to sneak a few dollars from her sister's wallet.

تصمیم گرفت چند دلار از کیف پول خواهرش کش برود.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی خبرچین، چغل، فضول‌باشی (شخصی به‌ویژه بچه در مدرسه که وقتی شخص دیگری کار بدی انجام می‌دهد به معلم و غیره می‌گوید)

The sneak in our class always tells the teacher when someone forgets their homework.

خبرچین کلاس ما همیشه وقتی کسی تکالیفش را فراموش می‌کند، به معلم می‌گوید.

I can't believe the sneak in our group went and told the boss about our plan.

باورم نمی‌شه‌ فضول‌باشی گروه ما رفت و نقشه‌مون رو به رئیس گفت.

noun countable informal

انگلیسی آمریکایی کتونی (نوعی کفش سبک و راحت که برای انجام ورزش مناسب است)

These sneaks are perfect for running.

این کتونی‌ها برای دویدن عالی هستند.

He wore a crisp white t-shirt and a fresh pair of sneaks to practice.

برای تمرین یه تی‌شرت سفید و یه جفت کتونی تازه پوشیده بود.

noun countable

ورزش پیشروی با توپ (در فوتبال آمریکایی)

The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.

سرعت کوارتربک به او اجازه داد تا در پیشروی با توپ موفق شود.

The quarterback executed a perfect sneak.

پیشروی با توپ عالی‌ای انجام داد.

adjective

دزدکی، مخفیانه، یواشکی، پنهانی، ناغافل

The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.

حمله پنهانی همه را غافلگیر کرد.

She made a sneak escape out the back door.

از در پشتی دزدکی فرار کرد.

noun

حرکت یواشکی، حرکت مخفیانه

The spy made a sneak into enemy territory.

جاسوس با حرکت یواشکی وارد خاک دشمن شد.

The prisoner planned a sneak out of the jail during the night.

این زندانی قصد داشت در طول شب با حرکت مخفیانه از زندان خارج شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sneak

  1. noun person who is very dishonest
    Synonyms:
    cheater rascal scoundrel snake skunk louse wretch con artist heel weasel informer reptile coward cur toad slink dastard snake in grass
  1. verb move stealthily
    Synonyms:
    creep slip slide crawl prowl skulk slink lurk steal hide evade shirk smuggle worm cheat deceive delude ambush case sly ooze sidle glide pad slither snake pussyfoot move secretly pass spirit secrete cower mooch gumshoe snook

Phrasal verbs

sneak out of

(از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن، شانه خالی کردن، گریختن

sneak up (or behind)

دزدکی نزدیک شدن، غافلگیر کردن

Collocations

on the sneak

به‌طور پنهانی، دزدانه، یواشکی

ارجاع به لغت sneak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sneak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sneak

لغات نزدیک sneak

پیشنهاد بهبود معانی