امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sneak

sniːk sniːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    snuck
  • شکل سوم:

    snuck
  • سوم شخص مفرد:

    sneaks
  • وجه وصفی حال:

    sneaking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive C2
    یواشکی رفتن، یواشکی آمدن، دزدکی رفتن، دزدکی آمدن، مخفیانه آمدن، مخفیانه رفتن، یواشکی حرکت کردن
    • - He sneaked into the hall.
    • - دزدکی توی سالن آمد.
    • - The thief tried to sneak into the building.
    • - دزد سعی کرد مخفیانه وارد ساختمان شود.
    • - She sneaked out of the room.
    • - از اتاق جیم شد.
    • - I managed to sneak by the guard.
    • - هرطوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.
  • verb - intransitive verb - transitive C2
    دزدکی عملی را انجام دادن، یواشکی عملی را انجام دادن، دزدانه عملی را انجام دادن
    • - to sneak a smoke while the parents are out
    • - تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن
    • - to sneak a look
    • - دزدکی نگاه کردن
  • slang verb - intransitive
    انگلیسی بریتانیایی چغلی کردن، خبرچینی کردن (به‌ویژه در مدرسه توسط دانش‌آموز)
    • - Don't sneak to the teacher just because you're mad at your friend.
    • - فقط به این دلیل که از دست دوستت عصبانی هستی، پیش معلم چغلی نکن.
    • - The student tried to sneak on the classmate who cheated on the test.
    • - دانش‌آموز سعی کرد در مورد هم‌کلاسی‌‌ای که توی آزمون تقلب کرده بود، خبرچینی کنه.
  • verb - intransitive verb - transitive informal
    کش رفتن، بلند کردن، دزدیدن، مخفیانه بردن، یواشکی بردن
    • - The girl was caught sneaking a dress from the shop.
    • - مچ آن دختر را گرفتند که داشت پیراهن از مغازه می‌دزدید.
    • - She decided to sneak a few dollars from her sister's wallet.
    • - تصمیم گرفت چند دلار از کیف پول خواهرش کش برود.
  • noun countable informal
    انگلیسی بریتانیایی خبرچین، چغل، فضول‌باشی (شخصی به‌ویژه بچه در مدرسه که وقتی شخص دیگری کار بدی انجام می‌دهد به معلم و غیره می‌گوید)
    • - The sneak in our class always tells the teacher when someone forgets their homework.
    • - خبرچین کلاس ما همیشه وقتی کسی تکالیفش را فراموش می‌کند، به معلم می‌گوید.
    • - I can't believe the sneak in our group went and told the boss about our plan.
    • - باورم نمی‌شه‌ فضول‌باشی گروه ما رفت و نقشه‌مون رو به رئیس گفت.
  • noun countable informal
    انگلیسی آمریکایی کتونی (نوعی کفش سبک و راحت که برای انجام ورزش مناسب است)
    • - These sneaks are perfect for running.
    • - این کتونی‌ها برای دویدن عالی هستند.
    • - He wore a crisp white t-shirt and a fresh pair of sneaks to practice.
    • - برای تمرین یه تی‌شرت سفید و یه جفت کتونی تازه پوشیده بود.
  • noun countable
    ورزش پیشروی با توپ (در فوتبال آمریکایی)
    • - The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.
    • - سرعت کوارتربک به او اجازه داد تا در پیشروی با توپ موفق شود.
    • - The quarterback executed a perfect sneak.
    • - پیشروی با توپ عالی‌ای انجام داد.
  • adjective
    دزدکی، مخفیانه، یواشکی، پنهانی، ناغافل
    • - The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.
    • - حمله پنهانی همه را غافلگیر کرد.
    • - She made a sneak escape out the back door.
    • - از در پشتی دزدکی فرار کرد.
  • noun
    حرکت یواشکی، حرکت مخفیانه
    • - The spy made a sneak into enemy territory.
    • - جاسوس با حرکت یواشکی وارد خاک دشمن شد.
    • - The prisoner planned a sneak out of the jail during the night.
    • - این زندانی قصد داشت در طول شب با حرکت مخفیانه از زندان خارج شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sneak

  1. noun person who is very dishonest
    Synonyms: cheater, con artist, coward, cur, dastard, heel, informer, louse, rascal, reptile, scoundrel, skunk, slink, snake, snake in grass, toad, weasel, wretch
  2. verb move stealthily
    Synonyms: ambush, case, cheat, cower, crawl, creep, deceive, delude, evade, glide, gumshoe, hide, lurk, mooch, move secretly, ooze, pad, pass, prowl, pussyfoot, secrete, shirk, sidle, skulk, slide, slink, slip, slither, sly, smuggle, snake, snook, spirit, steal, worm

Phrasal verbs

  • sneak out of

    (از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن، شانه خالی کردن، گریختن

  • sneak up (or behind)

    دزدکی نزدیک شدن، غافلگیر کردن

Collocations

  • on the sneak

    به‌طور پنهانی، دزدانه، یواشکی

ارجاع به لغت sneak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sneak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sneak

لغات نزدیک sneak

پیشنهاد بهبود معانی