آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ مهر ۱۴۰۴

    Sneak

    sniːk sniːk

    گذشته‌ی ساده:

    snuck

    شکل سوم:

    snuck

    سوم‌شخص مفرد:

    sneaks

    وجه وصفی حال:

    sneaking

    معنی sneak | جمله با sneak

    verb - intransitive verb - transitive C2

    یواشکی رفتن، یواشکی آمدن، دزدکی رفتن، دزدکی آمدن، مخفیانه آمدن، مخفیانه رفتن، یواشکی حرکت کردن

    He sneaked into the hall.

    دزدکی توی سالن آمد.

    The thief tried to sneak into the building.

    دزد سعی کرد مخفیانه وارد ساختمان شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She sneaked out of the room.

    از اتاق جیم شد.

    I managed to sneak by the guard.

    هرطوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.

    verb - intransitive verb - transitive C2

    دزدکی عملی را انجام دادن، یواشکی عملی را انجام دادن، دزدانه عملی را انجام دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    to sneak a smoke while the parents are out

    تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن

    to sneak a look

    دزدکی نگاه کردن

    slang verb - intransitive

    انگلیسی بریتانیایی چغلی کردن، خبرچینی کردن (به‌ویژه در مدرسه توسط دانش‌آموز)

    Don't sneak to the teacher just because you're mad at your friend.

    فقط به این دلیل که از دست دوستت عصبانی هستی، پیش معلم چغلی نکن.

    The student tried to sneak on the classmate who cheated on the test.

    دانش‌آموز سعی کرد در مورد هم‌کلاسی‌‌ای که توی آزمون تقلب کرده بود، خبرچینی کنه.

    verb - intransitive verb - transitive informal

    کش رفتن، بلند کردن، دزدیدن، مخفیانه بردن، یواشکی بردن

    The girl was caught sneaking a dress from the shop.

    مچ آن دختر را گرفتند که داشت پیراهن از مغازه می‌دزدید.

    She decided to sneak a few dollars from her sister's wallet.

    تصمیم گرفت چند دلار از کیف پول خواهرش کش برود.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی خبرچین، چغل، فضول‌باشی (شخصی به‌ویژه بچه در مدرسه که وقتی شخص دیگری کار بدی انجام می‌دهد به معلم و غیره می‌گوید)

    The sneak in our class always tells the teacher when someone forgets their homework.

    خبرچین کلاس ما همیشه وقتی کسی تکالیفش را فراموش می‌کند، به معلم می‌گوید.

    I can't believe the sneak in our group went and told the boss about our plan.

    باورم نمی‌شه‌ فضول‌باشی گروه ما رفت و نقشه‌مون رو به رئیس گفت.

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی کتونی (نوعی کفش سبک و راحت که برای انجام ورزش مناسب است)

    These sneaks are perfect for running.

    این کتونی‌ها برای دویدن عالی هستند.

    He wore a crisp white t-shirt and a fresh pair of sneaks to practice.

    برای تمرین یه تی‌شرت سفید و یه جفت کتونی تازه پوشیده بود.

    noun countable

    ورزش پیشروی با توپ (در فوتبال آمریکایی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.

    سرعت کوارتربک به او اجازه داد تا در پیشروی با توپ موفق شود.

    The quarterback executed a perfect sneak.

    پیشروی با توپ عالی‌ای انجام داد.

    adjective

    دزدکی، مخفیانه، یواشکی، پنهانی، ناغافل

    The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.

    حمله پنهانی همه را غافلگیر کرد.

    She made a sneak escape out the back door.

    از در پشتی دزدکی فرار کرد.

    noun countable uncountable

    حرکت یواشکی، حرکت مخفیانه

    The spy made a sneak into enemy territory.

    جاسوس با حرکت یواشکی وارد خاک دشمن شد.

    The prisoner planned a sneak out of the jail during the night.

    این زندانی قصد داشت در طول شب با حرکت مخفیانه از زندان خارج شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sneak

    1. noun person who is very dishonest
      Synonyms:
      cheater rascal scoundrel snake skunk louse wretch con artist heel weasel informer reptile coward cur toad slink dastard snake in grass
    1. verb move stealthily
      Synonyms:
      creep slip slide crawl prowl skulk slink lurk steal hide evade shirk smuggle worm cheat deceive delude ambush case sly ooze sidle glide pad slither snake pussyfoot move secretly pass spirit secrete cower mooch gumshoe snook

    Phrasal verbs

    sneak out of

    (از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن، شانه خالی کردن، گریختن

    sneak up (or behind)

    دزدکی نزدیک شدن، غافلگیر کردن

    Collocations

    on the sneak

    به‌طور پنهانی، دزدانه، یواشکی

    سوال‌های رایج sneak

    گذشته‌ی ساده sneak چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sneak در زبان انگلیسی snuck است.

    شکل سوم sneak چی میشه؟

    شکل سوم sneak در زبان انگلیسی snuck است.

    وجه وصفی حال sneak چی میشه؟

    وجه وصفی حال sneak در زبان انگلیسی sneaking است.

    سوم‌شخص مفرد sneak چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sneak در زبان انگلیسی sneaks است.

    ارجاع به لغت sneak

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sneak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sneak

    لغات نزدیک sneak

    • - snathe
    • - snazzy
    • - sneak
    • - sneak out of
    • - sneak preview
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.