یواشکی رفتن، یواشکی آمدن، دزدکی رفتن، دزدکی آمدن، مخفیانه آمدن، مخفیانه رفتن، یواشکی حرکت کردن
He sneaked into the hall.
دزدکی توی سالن آمد.
The thief tried to sneak into the building.
دزد سعی کرد مخفیانه وارد ساختمان شود.
She sneaked out of the room.
از اتاق جیم شد.
I managed to sneak by the guard.
هرطوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.
دزدکی عملی را انجام دادن، یواشکی عملی را انجام دادن، دزدانه عملی را انجام دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to sneak a smoke while the parents are out
تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن
to sneak a look
دزدکی نگاه کردن
انگلیسی بریتانیایی چغلی کردن، خبرچینی کردن (بهویژه در مدرسه توسط دانشآموز)
Don't sneak to the teacher just because you're mad at your friend.
فقط به این دلیل که از دست دوستت عصبانی هستی، پیش معلم چغلی نکن.
The student tried to sneak on the classmate who cheated on the test.
دانشآموز سعی کرد در مورد همکلاسیای که توی آزمون تقلب کرده بود، خبرچینی کنه.
کش رفتن، بلند کردن، دزدیدن، مخفیانه بردن، یواشکی بردن
The girl was caught sneaking a dress from the shop.
مچ آن دختر را گرفتند که داشت پیراهن از مغازه میدزدید.
She decided to sneak a few dollars from her sister's wallet.
تصمیم گرفت چند دلار از کیف پول خواهرش کش برود.
انگلیسی بریتانیایی خبرچین، چغل، فضولباشی (شخصی بهویژه بچه در مدرسه که وقتی شخص دیگری کار بدی انجام میدهد به معلم و غیره میگوید)
The sneak in our class always tells the teacher when someone forgets their homework.
خبرچین کلاس ما همیشه وقتی کسی تکالیفش را فراموش میکند، به معلم میگوید.
I can't believe the sneak in our group went and told the boss about our plan.
باورم نمیشه فضولباشی گروه ما رفت و نقشهمون رو به رئیس گفت.
انگلیسی آمریکایی کتونی (نوعی کفش سبک و راحت که برای انجام ورزش مناسب است)
These sneaks are perfect for running.
این کتونیها برای دویدن عالی هستند.
He wore a crisp white t-shirt and a fresh pair of sneaks to practice.
برای تمرین یه تیشرت سفید و یه جفت کتونی تازه پوشیده بود.
ورزش پیشروی با توپ (در فوتبال آمریکایی)
The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.
سرعت کوارتربک به او اجازه داد تا در پیشروی با توپ موفق شود.
The quarterback executed a perfect sneak.
پیشروی با توپ عالیای انجام داد.
دزدکی، مخفیانه، یواشکی، پنهانی، ناغافل
The quarterback's quickness allowed him to succeed on the sneak.
حمله پنهانی همه را غافلگیر کرد.
She made a sneak escape out the back door.
از در پشتی دزدکی فرار کرد.
حرکت یواشکی، حرکت مخفیانه
The spy made a sneak into enemy territory.
جاسوس با حرکت یواشکی وارد خاک دشمن شد.
The prisoner planned a sneak out of the jail during the night.
این زندانی قصد داشت در طول شب با حرکت مخفیانه از زندان خارج شود.
(از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن، شانه خالی کردن، گریختن
دزدکی نزدیک شدن، غافلگیر کردن
بهطور پنهانی، دزدانه، یواشکی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sneak» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sneak