گذشتهی ساده:
lurkedشکل سوم:
lurkedسومشخص مفرد:
lurksوجه وصفی حال:
lurkingکمین کردن، در تکاپو بودن، در کمین شکار بودن، در انتظار فرصت بودن، دزدکی عمل کردن، در خفا انجام دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Reporters were lurking behind the tree.
خبرنگاران پشت درخت کمین کرده بودند.
the doubt that lurked in my mind
شک و تردیدی که در ذهن من ریشه کرده بود
He lurked around like a thief.
او مانند یک دزد پاورچینپاورچین (و مخفیانه) به این طرف و آن طرف میرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lurk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lurk