صفت تفضیلی:
more luridصفت عالی:
most luridزننده، تکاندهنده، هولناک (داستان و گزارش و غیره) (به دلیل خشونتآمیز یا غیر اخلاقی بودن و غیره)
Her lurid imagination conjured up all sorts of wild and scandalous scenarios in her head.
تخیل زنندهی او انواع سناریوهای وحشیانه و جنجالی را در ذهنش تداعی میکرد.
the lurid details of the crime
جزئیات تکاندهندهی جنایت
a lurid tale
داستان هولناک
رنگ درخشان، روشن (بیشازحد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The garden was filled with lurid flowers.
باغ پر از گلهای روشن بود.
The lurid orange walls made it difficult to relax.
دیوارهای به رنگ نارنجی بیشازحد روشن استراحت را دشوار میکرد.
رنگپریده (و ترسناک)
The old painting depicted a group of lurid figures.
در تابلوی قدیمی گروهی از چهرههای رنگپریده به تصویر کشیده شده است.
The hospital room was filled with lurid faces of patients suffering from various illnesses.
اتاق بیمارستان مملو از چهرههای رنگپریدهی بیمارانی بود که از بیماریهای مختلف رنج میبردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lurid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lurid