امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Terrible

ˈterəbl ˈterəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more terrible
  • صفت عالی:

    most terrible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
وحشتناک، وحشت‌آور، ترسناک، هولناک، سهمناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a terrible crime
- جنایت هولناک
- terrible weapons
- سلاح‌های وحشت‌انگیز
adjective
بد، افتضاح، خیلی بد، بسیار بد
- This food smells terrible.
- این غذا بوی بدی می‌دهد.
- How was the show? it was terrible!
- نمایش چه‌طور بود؟ افتضاح بود!
adjective informal
خطیر، بزرگ، سخت، طاقت‌فرسا، سنگین
- a terrible responsibility
- مسئولیت خطیر
- a terrible task
- کار سخت
adjective
بی‌کیفیت
- I had a terrible night's sleep.
- خواب بی‌کیفیتی داشتم.
- That movie was terrible; I regret watching it.
- آن فیلم بی‌کیفیت بود؛ از دیدنش پشیمانم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terrible

  1. adjective bad, horrible
    Synonyms:
    abhorrent appalling atrocious awe-inspiring awful beastly dangerous desperate dire disastrous disturbing dread dreaded dreadful extreme fearful frightful ghastly gruesome harrowing hateful hideous horrendous horrid horrifying inconvenient loathsome monstrous obnoxious odious offensive petrifying poor repulsive revolting rotten serious severe shocking unfortunate unnerving unpleasant unwelcome vile
    Antonyms:
    good great nice wonderful awesome

ارجاع به لغت terrible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terrible

لغات نزدیک terrible

پیشنهاد بهبود معانی