امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Beastly

ˈbiːstli ˈbiːstli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
حیوان صفت، جانوروار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the beastly behavior of the occupying troops
- رفتار ددمنشانه‌ی سربازان اشغالگر
- a beastly cut on the knee
- زخم بدی بر زانو
- What beastly weather!
- عجب هوای بدی!
- beastly bad news
- خبر خیلی بد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beastly

  1. adverb savage; vulgar
    Synonyms: abominable, animal, barbarous, base, bestial, boorish, brutal, brute, brutish, carnal, coarse, cruel, degraded, depraved, disgusting, feral, ferine, foul, gluttonous, gross, inhuman, irrational, loathsome, low, monstrous, obscene, piggish, prurient, repulsive, sadistic, swinish, unclean, vile
    Antonyms: good, kind, nice, superior
  2. adverb offensive
    Synonyms: awful, disagreeable, disgusting, foul, gross, mean, nasty, revolting, rotten, terrible, unpleasant, vile
    Antonyms: good, inoffensive, kind, nice

ارجاع به لغت beastly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beastly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beastly

لغات نزدیک beastly

پیشنهاد بهبود معانی