Prurient

ˈprʊriənt ˈprʊəriənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more prurient
  • صفت عالی:

    most prurient

معنی

adjective
خارش‌دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی، هرزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prurient

  1. adjective lascivious
    Synonyms: bawdy, carnal, crude, desirous, erotic, fleshly, horny, hot, lecherous, lewd, libertine, libidinous, licentious, lustful, obscene, offensive, orgiastic, pornographic, raunchy, salacious, sensual, sexual, smutty, suggestive, unchaste, vulgar

ارجاع به لغت prurient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prurient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prurient

لغات نزدیک prurient

پیشنهاد بهبود معانی