امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Licentious

laɪˈsenʃəs laɪˈsenʃəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more licentious
  • صفت عالی:

    most licentious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌بندوبار، لگام‌گسیخته، هرزه (از نظر اخلاقی و جنسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Despite her reputation as a prim and proper lady, she had a secret licentious side that only a few close friends knew about.
- علی‌رغم شهرتش به عنوان بانویی عصاقورت‌داده، جنبه‌ای بی‌بندوبار داشت که تنها چند دوست صمیمی از آن اطلاع داشتند.
- The rumors about his licentious lifestyle were spreading like wildfire.
- شایعات در مورد سبک زندگی لگام‌گسیخته‌اش مانند آتش در حال گسترش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد licentious

  1. adjective immoral, uncontrolled
    Synonyms:
    abandoned amoral animal carnal corrupt debauched depraved desirous disorderly dissolute fast fast and loose fleshly impure incontinent in the fast lane lascivious lax lecherous lewd libertine libidinous lickerish loose lubricious lustful oversexed profligate promiscuous relaxed reprobate salacious satyric scabrous sensual swinging unconstrained uncontrollable uncurbed unmoral unprincipled unruly wanton
    Antonyms:
    chaste controlled good innocent moral

ارجاع به لغت licentious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «licentious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/licentious

لغات نزدیک licentious

پیشنهاد بهبود معانی