Promiscuous

prəˈmɪskjuəs prəˈmɪskjuəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more promiscuous
  • صفت عالی:

    most promiscuous

معنی

adjective
بی‌قاعده، بی‌قید در امور جنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد promiscuous

  1. adjective indiscriminately sexually active
    Synonyms: abandoned, debauched, dissipated, dissolute, easy, fast, immoral, indiscriminate, lax, libertine, licentious, loose, of easy virtue, oversexed, profligate, pushover, unbridled, unchaste, undiscriminating, unrestricted, wanton, wild
    Antonyms: chaste, cold, cool, frigid

ارجاع به لغت promiscuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «promiscuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/promiscuous

لغات نزدیک promiscuous

پیشنهاد بهبود معانی