امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Promiscuous

prəˈmɪskjuəs prəˈmɪskjuəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more promiscuous
  • صفت عالی:

    most promiscuous

معنی

adjective
بی‌قاعده، بی‌قید در امور جنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد promiscuous

  1. adjective indiscriminately sexually active
    Synonyms:
    abandoned debauched dissipated dissolute easy fast immoral indiscriminate lax libertine licentious loose of easy virtue oversexed profligate pushover unbridled unchaste undiscriminating unrestricted wanton wild
    Antonyms:
    chaste cold cool frigid

ارجاع به لغت promiscuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «promiscuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/promiscuous

لغات نزدیک promiscuous

پیشنهاد بهبود معانی