آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Frigid

ˈfrɪdʒɪd ˈfrɪdʒɪd

صفت تفضیلی:

more frigid

صفت عالی:

most frigid

معنی frigid | جمله با frigid

adjective

بسیار سرد، منجمد، دارای اندکی تمایل جنسی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The northern part of Canada becomes frigid in winter.

بخش شمالی کانادا در زمستان بسیار سرد می‌شود.

the frigid waters of the North Atlantic

آب‌های بسیار سرد شمال اقیانوس اطلس

نمونه‌جمله‌های بیشتر

his frigid reaction to our proposal

واکنش بسیار سرد او نسبت به پیشنهاد ما

A welcome that was polite but frigid.

استقبالی که مؤدبانه ولی بسیار سرد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد frigid

  1. adjective extremely cold
    Synonyms:
    freezing icy frosty chilly cool frozen Arctic wintry ice-cold glacial refrigerated chill antarctic gelid siberian frost-bound snappy icebox hyperboreal three-dog night
    Antonyms:

سوال‌های رایج frigid

صفت تفضیلی frigid چی میشه؟

صفت تفضیلی frigid در زبان انگلیسی more frigid است.

صفت عالی frigid چی میشه؟

صفت عالی frigid در زبان انگلیسی most frigid است.

ارجاع به لغت frigid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frigid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frigid

لغات نزدیک frigid

پیشنهاد بهبود معانی