صفت تفضیلی:
more frigidصفت عالی:
most frigidبسیار سرد، منجمد، دارای اندکی تمایل جنسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The northern part of Canada becomes frigid in winter.
بخش شمالی کانادا در زمستان بسیار سرد میشود.
the frigid waters of the North Atlantic
آبهای بسیار سرد شمال اقیانوس اطلس
his frigid reaction to our proposal
واکنش بسیار سرد او نسبت به پیشنهاد ما
A welcome that was polite but frigid.
استقبالی که مؤدبانه ولی بسیار سرد بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frigid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frigid