صفت تفضیلی:
chillierصفت عالی:
chilliestآبوهوا ( chilled =) سرد، خنک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was not freezing, yet it was still chilly.
یخبندان نبود؛ ولی با وجود این سرد بود.
Give me the blanket, I still feel chilly.
پتو را بده، هنوز سردم است.
His wife answered my greeting with a chilly look.
خانم او سلام مرا با نگاه سردی پاسخ داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chilly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chilly