بسیار سرد، مثل یخ
The weather was ice-cold.
هوا خیلی سرد بود.
My hands were ice-cold.
دستانم مثل یخ شده بود.
بسیار سرد، بسیار بیاحساس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite his charming appearance, he had an ice-cold demeanor that made it difficult to connect with him.
علیرغم ظاهر جذابش، رفتاری بسیار سرد داشت که ارتباط با او را دشوار میکرد.
the boss's ice-cold response to the employee's idea
پاسخ بسیار سرد رئیس به ایدهی کارمند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ice-cold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ice-cold