امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Freezing

ˈfriːzɪŋ ˈfriːzɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    froze
  • شکل سوم:

    frozen
  • سوم‌شخص مفرد:

    freezes
  • صفت تفضیلی:

    more freezing
  • صفت عالی:

    most freezing

معنی

adjective adverb B1
بسیار سرد،خنک ،سرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freezing

  1. adjective very cold
    Synonyms: arctic, biting, bitter, chill, chilled, chilly, cutting, frigid, frost-bound, frosty, gelid, glacial, hawkish, icy, nippy, numbing, one-dog night, penetrating, polar, raw, shivery, Siberian, snappy, two-dog night, wintry
    Antonyms: boiling, heated, hot

لغات هم‌خانواده freezing

ارجاع به لغت freezing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freezing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freezing

لغات نزدیک freezing

پیشنهاد بهبود معانی