فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Polar

ˈpoʊlər ˈpəʊlə

شکل جمع:

polars

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب، دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی، متقارن، متقابل، متضاد

قطبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

polar magnetism

جاذبه‌ی قطبی

polar cell

یاخته‌ی سرالی، سلول قطبی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

polar rays

پرتوهای سرالی، شعاع‌های قطبی

The two brothers hold polar religious views.

آن دو برادر عقاید مذهبی متضادی دارند.

one of the polar events of contemporary history

یکی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد polar

  1. adjective cold
    Synonyms:
    freezing frigid frozen icy glacial arctic north south extreme farthest terminal
    Antonyms:
    tropical tropic
  1. adjective opposite, opposed
    Synonyms:
    contrary reverse antithetical contradictory antagonistic counter diametric antipodal antipodean
    Antonyms:
    same similar

ارجاع به لغت polar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «polar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/polar

لغات نزدیک polar

پیشنهاد بهبود معانی