قسمت سوم فعل Freeze
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lake is frozen.
دریاچه یخ بسته است.
frozen meat
گوشت یخزده
the frozen polar wastes
بیابانهای بسیار سرد قطبی
I was frozen with terror.
از (شدت) ترس خشکم زد.
the frozen behavior of a host who is tired of his guest
رفتار سرد و بیاعتنای میزبانی که از مهمان خود خسته شدهاست
The price was frozen at $ 20 a barrel.
قیمت به هر بشکه 20 دلار تثبیت شد.
The company's assets were frozen.
دارایی شرکت مسدود شد.
گذشتهی ساده frozen در زبان انگلیسی froze است.
وجه وصفی حال frozen در زبان انگلیسی freezing است.
سومشخص مفرد frozen در زبان انگلیسی freezes است.
صفت تفضیلی frozen در زبان انگلیسی more frozen است.
صفت عالی frozen در زبان انگلیسی most frozen است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frozen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frozen