فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Frozen

ˈfroʊzn ˈfrəʊzn

مصدر:

freeze

گذشته‌ی ساده:

froze

سوم‌شخص مفرد:

freezes

وجه وصفی حال:

freezing

صفت تفضیلی:

more frozen

صفت عالی:

most frozen

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb B1

قسمت سوم فعل Freeze

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The lake is frozen.

دریاچه یخ بسته است.

frozen meat

گوشت یخ‌زده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the frozen polar wastes

بیابان‌های بسیار سرد قطبی

I was frozen with terror.

از (شدت) ترس خشکم زد.

the frozen behavior of a host who is tired of his guest

رفتار سرد و بی‌اعتنای میزبانی که از مهمان خود خسته شده‌است

The price was frozen at $ 20 a barrel.

قیمت به هر بشکه 20 دلار تثبیت شد.

The company's assets were frozen.

دارایی شرکت مسدود شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frozen

  1. adjective very cold
    Synonyms:
    icy chilled frigid frosted iced ice-cold arctic numb icebound ice-covered antarctic Siberian
    Antonyms:
    hot heated boiled
  1. adjective stopped
    Synonyms:
    fixed suspended rooted stock-still pegged turned to stone petrified
    Antonyms:
    moving continual continued

لغات هم‌خانواده frozen

ارجاع به لغت frozen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frozen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frozen

لغات نزدیک frozen

پیشنهاد بهبود معانی