فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Arctic

ˈɑːrktɪk ˈɑːktɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    شمالی، وابسته به قطب شمال، سرد، شمالگان
    • - arctic exploration
    • - اکتشاف شمالگان
    • - arctic equipment and clothing
    • - دست‌افزار و تن‌پوش مقاوم در مقابل سرمای شدید (شمالگانی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد arctic

  1. adjective very cold
    Synonyms: chill, chilly, cool, freezing, frigid, frosty, frozen, gelid, glacial, icy, nippy, polar
    Antonyms: tropic

Collocations

  • the arctic

    قطب شمال و دریاها و سرزمینهای اطراف آن (شمال عرض جغرافیایی 70 درجه)، شمالگان

ارجاع به لغت arctic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arctic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arctic

لغات نزدیک arctic

پیشنهاد بهبود معانی