امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chilled

tʃɪld tʃɪld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    chills
  • وجه وصفی حال:

    chilling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سرد، خنک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I like to have a chilled soda with my meal.
- دوست دارم با غذایم سودای خنک بخورم.
- the chilled breeze on the beach
- نسیم خنک در ساحل
adjective
خونسرد، آرام، آسوده، آسوده‌خاطر
- My friend is always so chilled; she never lets anything stress her out.
- دوستم همیشه خونسرد است و هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهد چیزی او را مضطرب کند.
- I envy how chilled my sister is.
- به خونسردی خواهرم غبطه می‌خورم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chilled

  1. verb Discourage
    Synonyms:
    dampened disheartened dispirited
    Antonyms:
    inspirited heartened incited encouraged
  1. verb Make cool or cooler
    Synonyms:
    iced frozen cooled shivered shaken dispirited depressed dampened
    Antonyms:
    warmed het

ارجاع به لغت chilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chilled

لغات نزدیک chilled

پیشنهاد بهبود معانی