با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Chilled

tʃɪld tʃɪld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    chills
  • وجه وصفی حال:

    chilling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سرد، خنک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I like to have a chilled soda with my meal.
- دوست دارم با غذایم سودای خنک بخورم.
- the chilled breeze on the beach
- نسیم خنک در ساحل
adjective
خونسرد، آرام، آسوده، آسوده‌خاطر
- My friend is always so chilled; she never lets anything stress her out.
- دوستم همیشه خونسرد است و هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهد چیزی او را مضطرب کند.
- I envy how chilled my sister is.
- به خونسردی خواهرم غبطه می‌خورم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chilled

  1. verb Discourage
    Synonyms: dampened, disheartened, dispirited
    Antonyms: inspirited, heartened, incited, encouraged
  2. verb Make cool or cooler
    Synonyms: iced, frozen, cooled, shivered, shaken, dispirited, depressed, dampened
    Antonyms: warmed, het

ارجاع به لغت chilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chilled

لغات نزدیک chilled

پیشنهاد بهبود معانی