آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Encouraged

    ɪnˈkɜːrɪdʒd ɪnˈkʌrɪdʒd

    سوم‌شخص مفرد:

    encourages

    وجه وصفی حال:

    encouraging

    معنی encouraged | جمله با encouraged

    adjective

    تشویق‌شده، ترغیب‌شده، دلگرم، امیدوار، دارای اعتمادبه‌نفس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She felt encouraged by their promise of support.

    احساس می‌کرد که از قول پشتیبانی آن‌ها، دلگرم و امیدوار شده است.

    He felt encouraged by the progress he'd made.

    از پیشرفتی که حاصل کرده بود، احساس دلگرمی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد encouraged

    1. adjective inspired with confidence
      Synonyms:
      confident hopeful optimistic enthusiastic determined reassured supported prepared animated inspired heartened emboldened cheered renewed aided enlivened bucked up buoyed-up inspirited roused fearless
      Antonyms:
      discouraged disheartened dispirited
    1. verb contribute to the progress or growth of
      Synonyms:
      helped supported assisted promoted advanced aided backed boosted strengthened furthered fostered nurtured stimulated urged pushed energized fortified bolstered approved favored upheld spurred prompted sustained championed inspired animated reinforced revived restored praised instigated exhorted assured comforted reassured cultivated invigorated elated heartened buoyed advocated sanctioned inspirited braced cheered succored confirmed swayed goaded fed advised incited fomented countenanced connived induced emboldened rallied applauded
      Antonyms:
      discouraged restrained deterred blocked cautioned confused
    1. verb to lend supportive approval to
      Synonyms:
      favored countenanced
    1. verb stimulate spiritually
      Synonyms:
      motivated inspired cheered boosted refreshed restored animated brightened gladdened elated exhilarated reassured enlivened heartened fortified emboldened revitalized rallied inspirited
      Antonyms:
      discouraged depressed dispirited dampened dejected deterred dissuaded
    1. verb inspire with confidence; give hope or courage to
      Synonyms:
      cheered heartened nerved
      Antonyms:
      discouraged

    لغات هم‌خانواده encouraged

    • noun
      encouragement
    • adjective
      encouraged, encouraging
    • verb - transitive
      encourage
    • adverb
      encouragingly

    سوال‌های رایج encouraged

    وجه وصفی حال encouraged چی میشه؟

    وجه وصفی حال encouraged در زبان انگلیسی encouraging است.

    سوم‌شخص مفرد encouraged چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد encouraged در زبان انگلیسی encourages است.

    ارجاع به لغت encouraged

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «encouraged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encouraged

    لغات نزدیک encouraged

    • - encounter a difficulty
    • - encourage
    • - encouraged
    • - encouragement
    • - encouraging
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.