با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Prepared

prɪˈperd prɪˈpeəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    prepares
  • وجه وصفی حال:

    preparing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
آماده، مهیا، فراهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- prepared for war
- آماده‌ی جنگ
- prepared mind
- ذهن آماده
- The prepared athlete warmed up before the game.
- ورزشکار آماده قبل از مسابقه بدنش را گرم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepared

  1. adjective ready in body or mind
    Synonyms: able, adapted, adjusted, all bases covered, all set, all systems go, arranged, available, disposed, fit, fixed, framed, gaffed, groomed, handy, inclined, in order, in readiness, minded, of a mind, on guard, planned, predisposed, prepped, primed, processed, psyched-up, put up, qualified, rehearsed, rigged, set, set-up, sewed-up, stacked, up, up on, willing, wired
    Antonyms: ignorant, neglectful, unprepared, unready

لغات هم‌خانواده prepared

ارجاع به لغت prepared

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prepared» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prepared

لغات نزدیک prepared

پیشنهاد بهبود معانی