با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inclined

ɪnˈklaɪnd ɪnˈklaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    inclines
  • وجه وصفی حال:

    inclining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C2
    مایل، متمایل، شیب‌دار
    • - an inclined roadway
    • - راه شیب‌دار
    • - a downward inclined branch
    • - شاخه‌ی خم‌شده به‌سوی پایین
    • - I am inclined to vote for him.
    • - می‌خواهم به او رأی بدهم.
    • - He is inclined to that party.
    • - او به آن حزب گرایش دارد.
    • - He is inclined to be lazy.
    • - او به تنبلی تمایل دارد.
    • - He is poetically inclined.
    • - او استعداد شاعری دارد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inclined

  1. adjective having a preference
    Synonyms: apt, bent on, disposed, given, in the mood, likely, predisposed, prone, tending, willing

لغات هم‌خانواده inclined

ارجاع به لغت inclined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inclined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inclined

لغات نزدیک inclined

پیشنهاد بهبود معانی