سومشخص مفرد:
disposesوجه وصفی حال:
disposingمایل، خواهان، علاقهمند
A dog that is disposed to bite.
سگی که گازگیر است.
مستعد، آماده، پذیرا
They were disposed to violate the laws and start an insurrection.
آنان مستعد قانون شکنی و شورش بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disposed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disposed